گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
« گریه و حفظ آثار شخصیتهاي مذهبی » درس چهلام: دو مسأله مهم عاطفی و اجتماعی در سنت رسول خدا
اشاره








محمّد صادق نجمی
عکس العمل رسول خدا صلی الله علیه و آله بهنگام مرگ فرزندش (ابراهیم) و عثمان بن مظعون و سنت آن حضرت در مراسم
تدفین و به خاكسپاري پیکر آنان و تلاش در جهت ابقاي قبر و حفظ اثر آنان با گفتار و عملش قابل بررسی است.
همچنین سنت و روش پیامبر صلی الله علیه و آله در هر دو مورد و نسبت به هر یک از ابراهیم (فرزندش) و عثمان بن مظعون مشابه
بود و در هنگام مرگ، تا آخرین مرحله مراسم تدفین، درباره آنان یکسان عمل نموده است.
مجموع این حرکت و این روش را میتوان در دو محور و بصورت دو بخش زیر خلاصه کرد:
الف- گریه رسول خدا و مسلمانان در مرگ عثمان بن مظعون و ابراهیم فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله
اظهار غم و اندوه و گریه کردن در مرگ و فقدان عزیزان، از لوازم عاطفه بشري و از آثار رقت و از مقتضیات رأفت انسانی است و
إنّما هی » به مضمون گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله
ص: 55
«1» ؛« رَحْمَۀٌ یَجْعَلَها اللَّهُ فی قلوبِ عبادِهِ وَإنّما یَرْحَمُ اللَّهُ مِنْ عِباده الرُّحَماء
این عاطفه و رأفت و رحمت از الطاف و نعمتهاي خداوندي است و در قلب هر یک از بندگانش که به دیگران رحم و رأفت داشته »
صفحه 36 از 203
«. باشند قرار میدهد
عاطفه هر چه بیشتر باشد، طبعاً اثر آن نیز بیشتر، و رحمت و رأفت درونی هر چه عمیقتر شود تأثیر و گریه شخص نیز به همان اندازه
شدیدتر خواهد گردید.
اینجاست که مرگ ابراهیم و عثمان بن مظعون در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیش از سایر افراد تأثیر میگذارد و حضرت در
فقدان آنان، آنچنان گریه میکند که حاضرین را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و موجب گریه شدید آنان میگردد.
رسول خدا در مرگ ابن مظعون دوبار گریه کرد: الف- بهنگام مرگ ب- وقت کفن کردن. هنگامی که پیکر ابن مظعون را کفن
میکردند، حضرت در حالی که بر پیشانی او بوسه میزد، اشکش بر سر و صورت وي سرازیر بود.
و گریه پیامبر در مورد فرزندش ابراهیم در سه مرحله بوقوع پیوست:
الف- در کنار بستر او بهنگام مرگش بهمراه ماریه و سیرین (مادر و خاله ابراهیم) آنگاه که این جمله نیز، که بیانگر تأثر شدید آن
.« إنَّ الْقَلْبَ لَیَحْزُنْ، وَإنَّ الْعَیْنَ لَتَدْمَعُ وَلانَقولُ مالا یَرْضی بِهِ الرَّبُّ، وَإنّا بِکَ یا إبراهیم لَمَحْزونون » : حضرت بود، به گوش میخورد
«2» « بر کفنش نپیچید تا بار دیگر نگاهش کنم » : ب- هنگامی که پیکر ابراهیمِ شانزده ماهه بر کفن پیچیده میشد، دستور داد که
«3» . سپس در کنار جسد فرزندش نشست و خم شد و آنچنان میگریست که اثر آن، در شانهها و چانه آن حضرت مشاهده میشد
را تکرار کرد و آنچنان گریه نمود که «... إنّ الْقَلْبَ لَیَحْزَن » : ج- بهنگام دفن ابراهیم و در کنار قبر وي بود که همان جمله تأثّرانگیز
صحابه رسول خدا نیز بشدّت متأثّر گشتند
ص: 56
و گریه سر دادند و نه مردان بلکه بانوان نیز که در این مراسم شرکت داشتند، ناله سر دادند و کسی مانع و مزاحم آنان نمیگشت.
و به تعبیر دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در فراق ابراهیم و ابن مظعون نه تنها گریه کرد و اشک ریخت بلکه کنار بستر و کنار
قبر آنان را به مجلس ماتم و عزا مبدل ساخت که شرکت کنندگان در این مجالس چهارگانه را، صحابه و اقوام آن حضرت از مرد و
زن تشکیل میدادند که در متن تاریخ از میان این بانوان به ماریه و سیرین تصریح شده است.
گریه از دیدگاه فقه شیعه
تا اینجا موضوع گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و صحابه را از دیدگاه تاریخ و حدیث، بررسی کردیم، اینک مناسب است
اشارهاي داشته باشیم به حکم فقهی این مسأله و چگونگی آن از دیدگاه فقهاي شیعه و اهل سنت:
و همچنین بهنگام «1» گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله در مرگ ابراهیم و عثمان بن مظعون و در کنار قبر یکی از دخترانش
و دستور صریح و دعوت «3» و عمویش حمزه «2» مرگ عدهاي از صحابه و یارانش و در شهادت پسر عمویش جعفر بن ابیطالب
و به پیروي از روش اهل بیت عصمت و طهارت؛ مانند گریه حضرت «4» آن حضرت از بانوان مدینه، جهت گریه نمودن براي حمزه
و گریه ممتد و «6» و بهنگام در گذشت خواهرش رقیه «5» زهرا علیها السلام در رحلت جانگداز رسول خدا صلی الله علیه و آله
طولانی حضرت علی بن الحسین علیه السلام در شهادت پدر بزرگوارش ... در منابع شیعه و اهل سنت به طور متواتر نقل گردیده
است.
آري، بر اساس این سنت قولی و عملی است که فقهاي شیعه بر جواز گریه
ص: 57
کردن- حتی با صداي بلند- فتوا داده و در موارد خاصی مانند گریه نمودن بر پیامبر و اهل بیتش قائل بر استحباب آن شدهاند، به
شرط آن که توأم با عمل و گفتار حرام؛ مانند نوحه به باطل و یا در منظر و حضور نامحرمان نباشد.
صفحه 37 از 203
کُلّما » : به عقیده نگارنده، گفتار (سیرین) هم که در صفحات قبل نقل نمودیم، دقیقاً به همین شرایط تطبیق میکند که میگوید
.« صِحْتُ أنَا وَ اخْتی مایَنْهانا، فَلَمّا ماتَ نَهانا عَنِ الصِّیاح
بهنگام مرگ ابراهیم، تا مجلس خالی از اغیار و دیگران از مرگ وي مطلع نشدهاند، رسول خدا از ناله و شیون ماریه و سیرین مانع
نهی میکند نه « ناله و شیون » نمیگردد ولی پس از مرگ وي، که طبعاً افراد بیگانه و نامحرم حضور پیدا خواهند نمود، بانوان را از
.« گریه » از اصل
گریه از دیدگاه فقه اهل سنت
فقهاي چهارگانه و ائمه اربعه اهل سنت نیز در اصل گریه با فقهاي شیعه همگام بوده و بر جواز آن فتوا دادهاند، گر چه در کیفیت و
بعضی جزئیات آن همانند فروع دیگر فقهی اختلاف نظر دارند:
جزیري میگوید: گریه کردن بر مردگان با شیون و صداي بلند به فتواي مالکیها و حنفیها جایز نیست ولی شافعیها و حنبلیها بر جواز
آن ولو این که توأم با ناله و شیون هم باشد قائل شدهاند. اما گریه کردن و اشک ریختن بدون سر و صدا به فتواي همه مذاهب
«1» . چهارگانه، مباح و جایز شمرده شده است
اختلاف نظر در مقام عمل:
به طوري که ملاحظه فرمودید مسأله گریه کردن در مرگ و فقدان عزیزان، یک موضوع عاطفی و از نظر تاریخ و حدیث از سنن
ثابت رسول خدا صلی الله علیه و آله و از مُباحاتِ مورد
ص: 58
اتفاق فقهاي شیعه و اهل سنت است. ولی در مقام عمل و در مرحله انجام، این سنت با اختلاف نظر مواجه بوده و شاهد دو بینش
متضاد در میان مسلمانان میباشیم؛ زیرا شیعیان اهل بیت علیهم السلام و پیروان واقعی سنت، بر اساس تفکّر مذهبی و طبق راه و رسم
نبوي صلی الله علیه و آله و فتواي فقها، عملًا نیز گریه کردن را جایز و بلکه در فراق رسول اکرم صلی الله علیه و آله و در فقدان و
مظلومیت پیشوایان دینی آن را جزء مستحبات میدانند و این عمل در طول تاریخ یکی از شعائر جهان شیعه و از مشخصات این
گروه از مسلمانان به حساب آمده و به صورت یک حقیقت تاریخی غیر قابل تردید و به شکل یک واقعیت عینی ملموس، متجلی
گردیده است.
ولی بیشتر اهل تسنن در این مورد حالت انفعالی داشته و نه تنها گریه کردن در میان این گروه از مسلمانان یک عمل ناروا بحساب
میآید بلکه شیعه را نیز از این جهت متهم به عملی ناروا نموده و مورد نکوهش قرار میدهند و گریه آنان را در مراسم عاشوراي
یا » حسینی علیه السلام و در کنار قبر پیامبر و قبور اولیا بعنوان عملی حرام و غیر مشروع و بدعت در آیین معرفی مینمایند که شعار
مأمورین حکومت سعودي و نگاه خشم آلود آنان بهنگام گریه حجاج در کنار حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه « حاج حرام
بقیع علیهم السلام نموداري از این نوع تفکر میباشد. با این که اهل سنّت حجاز پیرو فقه حنبلی و از کسانی هستند که طبق فتوا،
حتی گریه کردن با صداي بلند و با ناله و شیون را جایز میدانند.
خلیفه دوم و مخالفتش با گریه:
انگیزه عمل جهان تسنن و عامل تفکر این گروه از مسلمانان را در موضوع گریه، علیرغم جواز آن از نظر سنت و حدیث و از نظر
فقهاي چهارگانه، باید در مخالفت عملی خلیفه دوم در این موضوع جستجو و ریشه یابی کرد؛ زیرا وي نه تنها مخالف با گریه بود و
صفحه 38 از 203
بر عقیده خویش اصرار میورزید، بلکه عملًا نیز از گریه کردن ممانعت و جلوگیري مینمود، گرچه به وسیله تازیانه و سنگ زدن بر
گریه کنندگان و یا پاشیدن خاك و شن بر سر و صورت آنان باشد. و این بود عقیده و روش خلیفه در طول سالهاي خلافتش و
همچنین در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله.
ص: 59
و اینک به نقل چند نمونه از آنچه در این زمینه، در منابع اصیل اهل سنت آمده است میپردازیم:
-1 بخاري در صحیح خود پس از نقل حدیثی در مورد گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و صحابه آن حضرت در بالین سعد بن
«1» .« وَکانَ عُمَر یَضربُ فیه بالعصاء و یَرْمی بالحجارةِ وَ یُحْثی بالتّراب » : عباده میگوید
-2 احمد بن حنبل و محدّثین دیگر، از ابن عباس نقل نمودهاند که زنها در مرگ رقیه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله گریه
میکردند، عمر آنها را با تازیانه میزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
و «. گریه کنید ولی از صداي شیطان دور باشید » ؛« ابْکِینَ وَ إِیَّاکُنَّ وَ نَعِیقَ الشَّیْطَانِ » : بگذار گریه کنند. آنگاه خطاب به آنان فرمود
گریه خود را با عملی حرام توأم نکنید.
عمر که آنها را میزد رسول خدا دست او را گرفت و فرمود آرام باش عمر! » : در نقل واقدي و ذهبی این جمله نیز اضافه شده است
«2» .( بگذار گریه کنند (فأخذ النبیّ صلی الله علیه و آله بیده فقال: مهلًا یا عمر دَعْهُنَّ یَبْکین
-3 باز احمد بن حنبل نقل میکند که عدهاي از زنها در تشییع جنازهاي گریه میکردند، عمر آنها را منع نمود، رسول خدا فرمود: به
حال خودشان واگذار؛ زیرا عزیز خود را تازه از دست دادهاند، قلبشان اندوهگین و چشمشان گریان است (دَعْهُنَّ فَإنَّ النَّفْسَ مُصَابَۀٌ
«3» .( وَ الْعَیْنَ دَامِعَۀٌ وَ الْعَهْدَ و الْعَهْدُ حَدیث
-4 و بخاري در صحیح خود اشارهاي دارد به عکس العمل خلیفه دوم در مورد زنانی که در مرگ ابوبکر گرد آمده بودند. او
«4» .« وقد أخرج عمر أخت أبیبکر حین ناحَتْ » : میگوید
مشروح این رخداد را طبري چنین نقل میکند: در مرگ ابوبکر عایشه مجلس عزایی
ص: 60
بر پا نمود، عمر شخصاً به در خانه او آمد و شرکت کنندگان را از گریه کردن بر ابوبکر منع کرد، آنها چون به گفتار عمر گوش
بخدا سوگند در » : ندادند، به هشام بن ولید دستور داد وارد خانه شود و دختر ابیقحافه را به نزد وي بیاورد. عایشه به هشام گفت
عمر مجدداً به هشام دستور داد که داخل خانه شود و اوامر خلیفه را اجرا و امّ فروه، « این صورت خانه را بر سرت ویران خواهم کرد
خواهر ابوبکر را در نزد وي حاضر نمود. عمر چند ضربه تازیانه بر پیکر امّ فروه نواخت که سایر شرکت کنندگان با دیدن این صحنه
«1» (... مجلس را ترك نموده و متفرق شدند (فأخرج أمّ فروة أخت أبی بکر إلی عمر فعلاها بالدرّة فضربها ضربات
دختر ابیقحافه بود؛ زیرا وقتی ابوبکر از دنیا « امّ فروه » ابن ابی الحدید میگوید: اوّلین کسی که عمر در دوران خلافتش با تازیانه زد
رفت، زنان بر وي گریه و شیون مینمودند، عمر چندین بار آنها را نهی نمود و چون آنان به گریه خود ادامه دادند، ام فروه را از
«2» . میانشان بیرون کرد و با تازیانه بر وي زد، زنان دیگر با دیدن کتک خوردن امّ فروه متفرق شدند
از این بررسی کوتاه، دو مطلب به دست میآید:
-1 این سختگیري خلیفه، در ارتباط با یک موضوع عاطفی همگانی و مورد ابتلاي عموم و انعکاس قطعی آن در منابع و مآخذ
معمول و رایج از حدیث و تاریخ که در طول قرنها مورد استفاده مستقیم و غیر مستقیم اهل سنت قرار گرفته است، در میان این
گروه از مسلمانان همان بینش و فرهنگ را بوجود خواهد آورد و همان اثر را از خود بجاي خواهد گذاشت که امروز شاهد آن
هستیم.
صفحه 39 از 203
بنابر این اگر گروهی از مسلمانان، گریه کردن را عملی زشت و ناپسند و گریه کنندگان را مرتکب عمل غیر مشروع و ناروا و
افرادي دور از واقعیات میپندارند، یک امر طبیعی است و از آثار و ثمرات همان حقیقت تاریخی است.
ص: 61
-2 از این حقیقت تاریخی و سختگیري خلیفه، علت ایجاد بیت الأحزان در کنار بقیع و انگیزه انتخاب این محل براي گریه کردن
حضرت زهرا علیه السلام روشن میشود؛ زیرا بدیهی است کسی که خواهر ابوبکر را بجرم گریه کردن در مرگ خلیفه اول مورد
ضرب قرار میدهد و کسی که در حضور رسول خدا با ضرب تازیانه از گریه بانوان جلوگیري میکند در غیاب آن حضرت اجازه
نخواهد داد بانویی در فراقش گریه و بر وي نوحه سرایی کند که:
«1» «. یا ابَتاهُ إلی جبرئیل نَنْعاهُ یا أبتاه جنّۀ الفردوس مأواه »
ماذا عَلَیَّ مَن شمَّ تُرْبَۀ أحمد أنْ لا یَشُمَّ مدي الزّمان غوالیا
«2» صُبَّتْ علیّ مصائبٌ لو أنّها صُبَّتْ علی الأیام صِرْنْ لیالیا
ب- اهتمام رسول خدا صلی الله علیه و آله بر حفظ یاد و نگهداري قبر فرزندش ابراهیم و عثمان بن مظعون
دومین مطلبی که از سیره و سنت رسول خدا در مراسم دفن ابراهیم و عثمان بن مظعون به دست میآید و به عنوان یک وظیفه براي
تمام مسلمانان ارائه و ترسیم شده است. اهتمام بر حفظ یاد و نگهداري آثار و قبور شخصیتهاي مذهبی و کسانی است که با رسول
خدا صلی الله علیه و آله پیوند و ارتباط دارند؛ زیرا به طوري که در مورد ابراهیم و ابن مظعون ملاحظه گردید، روش شخص پیامبر
اکرم قولًا و عملًا و با گفتار و کردارش توجه به این جنبه و عنایت خاص به این خصوصیت بوده است:
به هنگام مرگ وي و تکرار این جمله پس از مرگ ابراهیم و به « ادْفِنوا عثمان بن مَظْعون بالبقیع یَکُنْ لنا سَلَفاً » : بکار بردن جمله
و نصب کردن قطعه سنگ به دست مبارك خویش بر قبر ابن مظعون و « الحَقوهُ بِسَلَفِنا الصَّالح عثمان بن مظعون » : فاصله هشت سال
لأجْعَلَنَّکَ لِلْمتّقینَ » و همچنین « یکون علماً لیدفن إلیه قرابتی » : تأکید بر این مطلب که
ص: 62
و نمونهاي از یاوران با وفاي آن حضرت که باید « سلف صالح » نموداري از اهتمام آن بزرگوار بر حفظ یاد ابن مظعون بعنوان « إماماً
براي همه انسانها در طول قرنها به صورت الگوي زهد و تقوا و مبارزه و استقامت باقی بماند. همانگونه که قبر او باید به وسیله
علامتی مشخص و اثري پایدار و بعنوان سمبلی گویا از این حقایق حفظ شود.
و باز انتقال پیکر ابراهیم از محله بنی مازن به داخل مدینه با آن تشریفات و به وسیله امیر مؤمنان علیه السلام با دستور رسول خدا
صلی الله علیه و آله و اجراي مراسم تغسیل و تکفین و تشییع و تدفین وي با نظارت مستقیم آن حضرت و نصب کردن سنگ و
ریختن آب بر قبر او، همه حاکی از علاقه پیامبر صلی الله علیه و آله بر حفظ و ابقاي قبر ابراهیم و جلب توجه مسلمانان به سوي آن
بوده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد جسد این طفل شانزده ماهه، به بقیع منتقل شود در صورتی که صحابه آن حضرت فکر
میکردند پیکر او را در گورستان عمومی بنی مازن در خارج شهر و یا طبق فرهنگ آن روز و شرایط سنی ابراهیم، در گوشه باغی
«. الحقوه بسلفنا الصالح عثمان بن مظعون » : و یا در زیر درخت خرمایی به خاك بسپارند ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود
آري او باید در بقیع و در گورستان رسمی شهر مدینه، که در آینده پیکر هزاران نفر از صحابه و یاران پیامبر و شخصیتهاي علمی و
محدثان و قاریان و تاریخ سازان را در آغوش خواهد گرفت، دفن شود تا یاد او در خاطرهها زنده و اثر قبر او در مرئی و منظر
مسلمانان باقی بماند.
و این است شریعت و قانون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سنت آن حضرت در مورد فرزند شانزده ماههاش ابراهیم و در مورد
صفحه 40 از 203
یکی از یارانش به نام ابن مظعون.
پیروي مسلمانان از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله
مسلمانان هم بر این اساس و به پیروي از این سنت، از قرنهاي اوّل اسلام براي حفظ یاد و آثار بزرگان دین و شخصیتهاي مذهبی بر
حفظ قبور آنان همت گماشتند و با این درك و بینش که رسول خدا همانگونه که در موضوع کسوف و گرفتگی آفتاب در روز
ص: 63
وفات ابراهیم، آنگاه که موجب تفکر بیاساس در میان بعضی از مسلمانان گردید، ایستاد و با ایراد خطبهاي از نفوذ بدآموزیهاي
فکري عقیدتی جلوگیري نمود ولیکن در جهت حفظ آثار و قبور عملًا مسلمانان را بر این امر هدایت و راهنمایی فرمود.
آري مسلمانان با الهام گرفتن از راه و رسم رسول خدا صلی الله علیه و آله براي این که آثار و قبور متعلّق به بزرگان دین و آیین و
فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و شهداي اسلام با مرور ایام و گذشت زمان از بین نرود و از حوادث مختلف مصون و
محفوظ بماند، بر روي چنین قبور احداث ساختمان و آنها را براي آیندگان حفظ و مشخص نمودند. و بطوري که در تاریخ حرم
ائمه بقیع اشاره گردید، علاوه بر این که همانند پیکر رسول خدا صلی الله علیه و آله اجساد مطهر این امامان چهارگانه، از ابتدا در
داخل ساختمان و در خانه متعلق به عقیل دفن شدهاند این قبور و همچنین مشخصاً قبر حضرت حمزه از اواسط قرن دوم هجري
داراي حرم و زیارتگاه عمومی بوده است که تاریخ صریح مبیّن این حقیقت و گویاي این واقعیت است.
مسلمانان در مورد سایر شخصیتهاي مذهبی نیز مانند قبور ائمّه چهارگانه اهل سنت از همین فکر پیروي نمودند و این سنت در طول
تاریخ مورد عمل قرار گرفت و در این درك و بینش و در این اعمال و برنامهها کوچکترین مخالفتی دیده نشده بود تا این که در
که داراي عقاید انحرافی در مسائل اساسی و در اصول و فروع اسلام بود «1» « محمد بن تیمیه » اواخر قرن هفتم هجري شخصی بنام
به وجود آمد او به طوري که در اصل توحید داراي انحراف فکري و معتقد به تجسم بود احترام بر قبور بزرگان دین و آیین و
ساختن گنبد و بارگاه در روي این قبور و احداث مسجد در کنار آنها و مسافرت نمودن بقصد زیارت، حتی زیارت قبر رسول خدا
صلی الله علیه و آله را، نه تنها حرام و غیر مشروع بلکه کفر و الحاد پنداشته و هر مسلمان که این اعمال را انجام دهد کافر و خارج
از اسلام و در صورت عدم
ص: 64
توبه، واجبالقتل دانست و از بین بردن این قبور و گنبد و بارگاهها و حتی ویران ساختن مساجدي را که در کنار آنها ایجاد شده
است واجب معرفی نمود.
عقاید وي که از سوي علما و دانشمندان جهان اسلام بعنوان عقاید انحرافی و مغایر با اعتقادات صحیح اسلامی محکوم شده بود، با
مرگش و مرگ شاگردش ابن قیم به بوته فراموشی سپرده شد و نام وي توأم با نفرت و انزجار و افکار او جزء افکار ضد اسلامی و
محمد بن » مخالف با اصول مسلم و ثابت، مطرح میگردید ولی پس از گذشت شش قرن، عقاید وي مجدداً به وسیله شخصی بنام
از سوي علماي اسلام مورد طرد قرار گرفت و در ردّ عقایدش « ابن تیمیه » مطرح شد گرچه او هم مانند خود « نجد » در « عبدالوهاب
تألیف و منتشر گردید ولی همسویی «1» « سلیمان بن عبدالوهاب » کتابهایی به وسیله علماي اسلامی و حتی کتابی به وسیله برادرش
او با بعضی از رؤساي قبایل عرب و پشتیبانی بعضی از کشورهاي غربی که از طرفداران این فکر بودند، موجب گردید این گروه در
منطقه حجاز به قدرت برسند که یکی از اقدامات اولیه آنان، پس از تسلط، تخریب و انهدام آثار و گنبد و بارگاههایی بود که در
طول قرنها به وسیله مسلمانان به وجود آمده بود؛ آثاري که در مکه و مدینه به شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و خاندان
گرامیش متعلق بود، گنبد و بارگاههایی که در بقیع و معلّی و در شهر طائف از آن فرزندان و عشیره و اقوام و صحابه و یاران رسول
صفحه 41 از 203
خدا صلی الله علیه و آله بود همه و همه با خاك یکسان گردید، به طوري که اگر وحشت و ترس از قیام مسلمانان سراسر جهان
نبود، گنبد و بارگاه و قبر مطهّر حضرت رسول صلی الله علیه و آله نیز از این جسارت مستثنی نمیشد. بهر حال اگر سنگ قبري که
به وسیله رسول خدا صلی الله علیه و آله بر قبر عثمان بن مظعون نصب شده بود براي مروان بن حکم قابل تحمل نبود و بر قبر عثمان
بن عفان منتقل نمود. وجود آثار و ضریح قبور فرزندان و اقوام رسول خدا صلی الله علیه و آله براي این پیروان خط مروان، آنچنان
سخت و غیر قابل تحمل بود که نه
ص: 65
تنها این آثار را به محل دلخواه خود منتقل ننمودند و یا بعنوان ارزشمندترین آثار مذهبی تاریخی و قدیمیترین آثار هنري اسلامی،
در یکی از متاحف و موزههاي دنیا نگهداري نکردند بلکه همه آنها را به آتش کشیده و یا قطعه قطعه نمودند که اینک کوچکترین
اثري از این آثار گرانبها باقی نیست.
اشکال و پاسخ آن:
در اینجا مطلبی است که ممکن است پیروان ابن تیمیه آن را مستمسک خویش قرار دهند و اندیشه و عمل خود را با آن توجیه
نمایند:
اشکال: گرچه عملکرد رسول خدا صلی الله علیه و آله در حفظ قبر ابن مظعون و ابراهیم از نظر حدیث و تاریخ مسلّم و ثابت است و
جاي انکار نیست ولیکن عمل آن حضرت یک کار بسیط و سادهاي بیش نبوده است؛ زیرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر روي
قبر خاکی و معمولی قطعه سنگی نصب نمود و یا با ریختن آب بر استحکام آن افزود ولی در این قبرها نه از گچ و آجري خبري بود
و نه از گنبد و بارگاه و نه از شمع و چراغ، بنابراین، وضع موجود در حرمها و زیارتگاهها کجا؟ و آن عمل رسول خدا و قبرهاي
موجود در زمان آن حضرت کجا؟
پاسخ: پس از ثابت شدن مشروعیت حفظ قبور و ابقاي آثار شخصیتهاي مذهبی و بلکه استحباب آن به وسیله عمل رسول خدا صلی
الله علیه و آله و تحقّق اصل موضوع از نظر حدیث و تاریخ، کیفیت و جزئیات آن قهراً تابع شرایط زمانها و مکانها خواهد بود و از
اینجاست که در دوران سخت اقتصادي آن روز، نیل به این هدف بیش از آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله انجام داد متصور
در «1» . نیست؛ زیرا در شرایطی که بجاي کفن کردن بر پیکر تک تک شهداي احد پیکر دو شهید را در یک قطعه کفن میپیچند
جایی که براي پیکر شخصیتی مانند حضرت حمزه علیه السلام تنها از یک قطعه نمد کوچک استفاده میکنند و در اثر کوتاه بودن
آن پاهاي
ص: 66
«1» . مبارکش را با علفهاي بیابانی میپوشانند
هنگامی که میهمانی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد میشود، تمام همسران آن حضرت اظهار میدارند: در حجره آنان
غذایی بجز آب وجود ندارد و آنگاه که این مهمان با دعوت بعضی از صحابه به خانه او وارد میشود منحصراً با غذاي مختصري
که جهت اطفال تهیه شده است، پذیرایی و براي اختفاي این سرّ، چراغ منزل خاموش میشود و همه اعضاي خانواده با شکم گرسنه
«2» ... شب را سحر میکنند. و آیه شریفه: وَیُؤْثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَۀٌ بهمین مناسبت نازل میگردد و
آري در این شرایط سخت اقتصادي که در دوران حیات رسول خدا بر مردم مدینه حاکم بود، پرداختن به جزئیات بیشتر، امکان پذیر
نبود، همانگونه که در مورد مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و قبر شریف آن حضرت که از اهمیت بالایی برخوردار بودند توجه به
جزئیات امکانپذیر نبوده است.
صفحه 42 از 203
نگاهی به چگونگی مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبر شریف آن حضرت:
براي روشن شدن این مطلب نگاهی گذرا داریم به چگونگی ساختمان مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و بساطت و سادگی آن در
زمان آن حضرت تا دوران عثمان، همچنین نگاهی بر چگونگی قبر شریف رسول اللَّه صلی الله علیه و آله پس از رحلت آن
بزرگوار:
در کیفیت ساختمان مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست میآید این است که ساختمان این «3» آنچه از تاریخ و حدیث
مسجد در مرحله اول عبارت بود از یک دیوار کوتاه یک خشتی و بدون سقف که پس از جنگ خیبر و با افزایش مسلمانان، مسجد
تجدید بنا گردید و توسعه یافت. در این مرحله دیوارهاي آن نیز بجاي یک خشت با دو خشت خام
ص: 67
بالا رفت و کف آن را بجاي فرش و حصیر، شنهاي نرم پوشانده بود و طبق مضمون احادیث متعدد در بعضی از فصول سال، تابش
اذا اشتد » مستقیم آفتاب سوزان مدینه نماز گزاران را شدیداً ناراحت مینمود. به طوري که رسول خدا صلی الله علیه و آله با جمله
«1» « الحرّ فابردوا عن الصلوة
اجازه داد اقامه نماز تا فروکش کردن گرما و برگشت سایه به تأخیر افتد.
ولی بازهم فشار گرما موجب گردید که صحابه آن حضرت درخواست کنند براي مسجد سقفی ایجاد شود و آن حضرت هم با این
اینجا بود که چند ستون از درخت خرما در کف «2» . درخواست موافقت نمود و دستور ایجاد سقف بر روي مسجد را صادر فرمود
مسجد نصب و روي آن با برگ خرما و علفهاي بیابانی پوشانده شد و چون بهنگام بارندگی، آب به داخل مسجد فرو میریخت
صحابه مجدداً عرضه داشتند: یا رسول اللَّه:
لا عَرِیشٌ کَعَرِیشِ مُوسَی علیه » : رسول خدا فرمود « دستور بدهید روي سایه بان مسجد، گل اندود شود » ؛« لَوْ أَمَرْتَ بِالْمَسْجِدِ فَطُیِّنَ »
«3» « السلام
نه، سایه بانی باشد مانند سایهبان موسی علیه السلام.
در روایتی آمده است: براي حفظ برگها و علفهاي خشک سایه بان مسجد، در مقابل باد و طوفان در بعضی قسمتهاي آن خاك رس
ریخته شد، به طوري که بهنگام باران شدید، همان خاکها بصورت گل به داخل مسجد فرو میریخت و شخص رسول خدا صلی الله
علیه و آله در میان آب گل آلود نماز میخواند و اثر گل در پیشانی مبارکش دیده میشد.
شنریزي کف مسجد:
در سنن ابوداود با سند از ابیالولید چنین نقل شده است که از عبداللَّه بن عمر سؤال کردم علت این که کف مسجد با شن مفروش
گردیده است، چیست؟ عبداللَّه پاسخ داد که یک شب در مدینه باران شدیدي آمد و کف مسجد را گل فرا گرفت. بعضی از
نمازگزاران براي این که آلوده به گِل نشوند مقداري شن به همراه خود آوردند و به زیر پاي خود
ص: 68
«1» «! عجب کار خوبی بود » ؛«؟ ما احسن هذا » : ریختند. رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از اتمام نماز با مشاهده این عمل فرمود
ولذاسایر صحابه نیز از این عمل پیروي و بدین طریق کف مسجد شن ریزي گردید.
بهر حال تا وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله مسجد با همان دیوار خشتی و سایهبانی از شاخ و برگ خرما و علفهاي بیابانی
بجاي سقف باقی ماند و طبق مضمون روایات، در دوران ابوبکر و عمر نیز با این که در مسجد و سقف آن تغییر و تجدید به عمل
صفحه 43 از 203
آمد ولی همین وضع ادامه یافت تا این که در دوران خلافت عثمان که مسجد توسعه پیدا نمود در اساس بنا و در کیفیت سقف آن
هم تغییر داده شد.
این موضوع در صحیح بخاري و سنن ابیداود از عبداللَّه بن عمر چنین نقل شده است که: مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در
دوران آن حضرت خشت خام و سقف آن از شاخ و برگ خرما بود. در دوران ابوبکر در اثر فرسودگی بعضی از قسمتهاي آن، با
همان وضع سابق تعمیر و مرمت گردید؛ همانگونه که عمر نیز در دوران خلافتش چنین کرد و در کیفیت آن تغییري نداد ولی
«2» . عثمان که خواست مسجد را توسعه دهد دیوارهاي آن را با سنگ و آجر و سقفش را با تختههاي محکم بنا نمود
روشنایی مسجدالنبی صلی الله علیه و آله:
«3» ؛« أوّل مَنْ أسرج فی المساجد تمیم الدّاري » : در سنن ابن ماجه از ابوسعید خدري نقل میکند که او میگفت
اوّلین کسی که روشنایی و چراغ را در مساجد معمول داشت »
ص: 69
از این روایت معلوم میشود که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله مسجد آن حضرت داراي چراغ و روشنایی «. تمیم داري بود
نبود قرائن حدیثی و تاریخی دیگر نیز مؤید این معنا است، زیرا تا آنجا که ما بررسی نمودیم در این مورد هیچ مطلبی بجز آنچه در
باره تمیم داري نقل گردید، بدست نیامد و به طوري که ملاحظه فرمودید شرایط زمانی و کیفیت ساختمان مسجد نیز همین را
ایجاب میکند.
و اما کیفیت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله:
نقل میکند که بر عایشه وارد شدم و گفتم عمّه! اجازه بده قبر رسول خدا و دو «1» در سنن ابوداود به طریق عمرو بن عثمان از قاسم
صحابهاش را از نزدیک ببینم. او قبر را به من نشان داد که نه چندان مرتفع بود و نه چسبیده به زمین و روي آنها با شنهاي بیابانی
«2» .( قرمز رنگی پوشیده بود (الحمراء فَکَشَفَتْ لی عَن ثلاثۀ قبورٍ لا مُشرِفَۀٍ وَ لا لاطِئَۀٍ مبطوحۀ بِبَطْحاء الْعَرْصۀ الْحَمْراء
این بود اجمالی از کیفیت ساختمان مسجد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله تا دوران خلیفه سوم، و این بود کیفیت قبر شریف آن
حضرت که تدریجاً و به تناسب هر دورانی متحول گشته و توسعه و استحکام یافته و زیباسازي مسجد و حرم شریف نبوي صلی الله
علیه و آله به وضع کنونی رسیده است و امروز این مسجد از نظر وسعت و زیبایی و از نظر استحکام و ظرافت در میان تمام مساجد و
معابد دنیا اولین مسجد میباشد. همانگونه که حرم شریف نبوي صلی الله علیه و آله با آن عظمت و شکوه و با آن مأذنههاي سر به
فلک کشیدهاش و با آن گنبد سبز رنگش چشمها را خیره و دلها را به سوي خود جلب نموده است.
خلاصه پاسخ این که: اگر سادگی قبور در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله دلیل بر نفی وضع موجود و متداول در حرمهاي
شخصیتهاي اسلامی باشد باید در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و همه مساجد و معابد نیز از این روش و از این نوع تفکر پیروي
نمود و تحول و تغییر این
ص: 70
مسجد را که در طول چهارده قرن به وسیله بزرگان و شخصیتهاي اسلامی و با نظارت مستقیم علما و دانشمندان تکامل یافته است،
تخطئه و بجاي توسعه و زیباسازي این بناي باشکوه بر تخریب و انهدام آن اقدام و حالت اولیهاش را حفظ نمود.
آیا پیروان ابن تیمیه میتوانند این فکر و اندیشه را بپذیرند و این راه و روش را تأیید نمایند؟!
ص: 71
صفحه 44 از 203
غدیر) ) « حج و رهبري » : درس چهل و یکم
اشاره
محمّد تقی رهبر
است. « امامت و ولایت » از جمله مسائلی که به نحو عمیق و گسترده با حج و ریشههاي تاریخی آن در ارتباط است، مسأله رهبري یا
با بار معنوي و جایگاه والایی که دارد، براي نخستین بار در قرآن کریم براي حضرت ابراهیم خلیل « امام » شایان تأمل است که واژه
«1» ... علیه السلام عنوان شده است: وَاذِ ابتلی إبراهیمَ ربُّه بِکلماتٍ فَأَتَمَّهُنّ قال انّی جاعِلُکَ للنّاسِ إماماً
«2» ... و آنگاه درباره تنی چند از پیامبران بزرگ، از فرزندان ابراهیم مطرح گردیده است و جعلناهُمْ أئِمَّۀً یَهدُونَ بأمرِنا
و نیز در موارد دیگري که ریشه در فرهنگ ابراهیمی دارد.
بدین ترتیب اگر ابراهیم، بنیانگذار حج در برههاي خاص از تاریخ بشر بود، همو طلایهدار امامت و نخستین کسی است که بدین
منصب مفتخر گردید و امام و اسوه پیامبران بعد از خود شد.
به مفهوم لغوي، درباره پیشوایان ضلال و گمراه نیز کاربرد دارد که با این مفهوم خارج از بحث فعلی « ائمه » و « امام » ناگفته نماند که
ما میباشد؛ مانند آیه: فقاتِلوا أئِمَّۀَ
ص: 72
«2» . و جعلناهم أئمّۀً یَدْعون الَی النّارِ «1» . الکُفْرِ
-1 شأن و منزلت امامت
چنانکه از آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام بهدست میآید، امامتِ حق بزرگترین موهِبتی است که خداوند به جمعی از
« یقین » و « صبر » . بندگان خالص و برگزیده خود عطا کرده و این منصب در وضعیت خاص و ویژهاي قابل دسترسی و تحقّق میباشد
«3» دو عنصر اساسی این شرایطاند؛ همانگونه که از آیه کریمه: وجعلناهُمْ أَئمّۀً یَهْدُونَ بِأمرِنا لمّا صَبَروا و کانوا بآیاتنا یوقِنون
اشاره دارد.
صبر و استقامت در انجام رسالت و مسؤولیت که ثمره یقین به آیات الهی و شهود عینی حقایق است. هرگاه ایمان و یقین با مراتب
عالیهاش براي انسان حاصل آمد، بیشک در برابر شداید و مصایب، آزار دشمنان و ناملایمات راه، در برابر سستی و پیمان شکنی
همراهان و یاران نیمهراه، صابر و شکیبا خواهد بود و بار تعهد و مسؤولیّت را با قلب و قدمی استوار بدوش خواهد کشید.
را اسوه صبر و پایداري دانسته و پیغمبر گرامی اسلام را بر تأسی به آنان در صبر و شکیبایی فرا خوانده « اولواالعزم » خداوند، پیامبران
«4» است؛ فاصبرْ کما صبرَ اولُوا العزمِ مِنَ الرُّسُلِ
یکی از این طلایهداران، حضرت ابراهیم است که در پرتو کمال یقین و صبر، به مقام امامت برگزیده شد و این هنگامی بود که با
و شرایط احراز «5» پذیرش عبودیت مطلق و خالص حق، به نبوّت ره گشود و از نبوت به رسالت و از رسالت به خلّت ارتقا یافت
امامت فراهم گردید و در محبت و خلّت نسبت به معبود، از کوره حوادث سربلند بیرون آمد که دشوارترین عقبه آن، ماجراي ذبح
اسماعیل علیه السلام بود که در سن کهولت و در
ص: 73
سرزمین منا به نمایش گذاشت؛ آزمایشی که میتوانست پشت انسانهاي مقاوم را خم کند، اما خلیل خدا با تصدیق آیات الهی و
تسلیم در برابر فرمان او، چهره در هم نکشید و چابک و مصمم با دست خویش و با قامتی استوار، کارد بر گلوي فرزند دلبندش
صفحه 45 از 203
«1» اسماعیل نهاد تا نداي آسمانی یَا إِبْرَاهِیمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا
را شنید و ماجراي امتحان آن پدر و پسر خاتمه یافت و بدینگونه ابراهیم شایستگی آن پاداش عظیم را یافت که امام خلق باشد: إِنَّا
«2» . کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ
خداوند ابراهیم را پس از نبوت و خلّت به امامت برگزید، این سوّمین مرتبه و » : حضرت رضا علیه السلام در این باره میفرماید
فضیلتی بود که خداوند او را در خور تشریف آن گردانید و بدین وسیله نام و آوازهاش را بلند ساخت و فرمود: همانا تو را به امامت
إنَّ الإمامۀَ خَصَّ اللَّهُ عزّ و جلّ بها إبراهیمَ الخلیلَ بعد النبوّةِ و الخُلَّۀِ مَرْتبَۀً ثالثۀً و فضیلۀً شرّفَهُ بها و أشادَ بها ذِکْرَهُ » ؛« مردم برگزیدم
«3» «. فقال: إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً
-2 شرط احراز امامت
مقام امامت و پیشوایی و شایستگی براي هدایت خلق تحت امر الهی، چیزي نیست که براي هر کس قابل دسترسی باشد، از اینرو
میبینیم هنگامیکه بشارت الهی در خصوص امامت ابراهیم بدو میرسد، از شدّت وجد و اشتیاق عرضه میدارد: آیا از ذریّه من نیز
کسانی هستند که به امامت برگزیده شوند؟ و آنگاه پاسخ میشنود که امامت عهد الهی است و ستمکاران شایستگی تصدي آنرا
«4» . ندارند، هرچند از دودمان تو باشند؛ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَایَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِینَ
باري امامت امانت گرانسنگ الهی است و حاملان آن کسانی هستند که از شایستگی حمل این امانت و خلافت خداوندي
؛« ظلوم و جهول » برخوردار باشند، نه انسانهاي
ص: 74
چه؛ آنها غاصبانی هستند که گستاخانه خود را در معرض چنین امتحانی قرار داده و با قهر و غلبه و تزویر به حریم امانت الهی
خیانت کرده و آن را به قبضه درآوردهاند.
حضرت علی بن موسیالرّضا علیه السلام در حدیث مفصّلی به تبیین این مطلب پرداخته که بخشی از آن چنین است:
آیه لا ینال عهدي الظّالمین امامت هر ستمگري را تا روز قیامت مردود شمرد و به برگزیدگان خالص خدا منحصر ساخت. آنگاه »
خداوند ابراهیم را به آن گرامی داشت و به کسانی از ذریه او که اهل صفا و اخلاص و تقوا و طهارت بودند اختصاص داد و فرمود:
وَوَهَبْنا له إسحاقَ و یَعقوبَ نافِلَۀً و کُلّا جعلنا صالحینَ. و جعلناهُمْ أئِمَّۀً یهدونَ بأمرنا و أوحَینا إلیهم فِعْلَ الخیرات و إقام الصلاةِ و کانوا
«1» . لنا عابِدِینَ
-3 امامت در ذریه ابراهیم
امام رضا علیه السلام در ادامه سخن پیشین خود میفرماید: امامت در ذریه ابراهیم علیه السلام جریان یافت و نسلی از نسلی و قرنی
از قرنی آن را به ارث میبرد تا آنکه خداي متعال آن را به پیامبر اسلام میراث داد و در این خصوص فرمود: انَّ أولی النّاس بابراهیم
«2» . للّذینَ اتَّبَعُوهُ و هذا النبیُّ و الّذین آمنوا و اللَّه ولیُّ المؤمنینَ
بدینسان امامت بهطور کامل در اختیار آن حضرت قرار گرفت تا آن را به علی علیه السلام سپرد و به ترتیب در میان برگزیدگان از
ذریه و دودمان آن حضرت، که از موهبت علم و ایمان برخوردار بودند، جریان یافت. خداوند در این خصوص فرمود: و قالَ الّذینَ
«3» . أوتوا العِلْمَ و الإیمانَ لقد لبِثْتُم فی کتابِ اللَّه إلی یَومِ البَعْثِ
بنابراین امامت تا روز قیامت به علی و فرزندان علی اختصاص دارد؛ زیرا بعد از محمّد صلی الله علیه و آله پیامبري نیست. پس این
جاهلان از کجا به دلخواه خود کسان دیگري را برگزیدند؟! امامت منزلت انبیا و میراث اوصیا است. امامت خلافت خداوند و
صفحه 46 از 203
خلافت
ص: 75
«1» . رسولاللَّه و مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین علیهما السلام است
فرستاده گرامی خدا، هنگام بازگشت از حجّۀالوداع، در غدیر خم، ضمن خطبه تاریخی خود فرمودند:
«2» .«... معاشِرَ النّاسِ! إنّی أدَعُها إمامۀً وَوراثۀً فی عَقِبی إلی یَومِ القِیامۀِ »
.«... هان، اي گروه مردم! من امر خلافت و رهبري را به صورت امامت و وراثت در دودمان خویش تا روز قیامت به ودیعه مینهم »
این است ریشه امامت و مسیر تاریخی آن که به اجمال از نظر گذشت. مقصد اصلی ما بسط سخن در مسأله امامت نیست بلکه
اشارتی است گذرا به تناسب ارتباط امامت با حضرت ابراهیم؛ یعنی بنیانگذار حج و نقشی که امامت در شکلگیري حقیقت حج و
سرنوشت امت دارد که توضیح آن را خواهیم داد.
-4 مسأله ولایت
بُعد عملی امامت و یکی از شؤون امام است. ولایت، پرتو ولایت الهی و تالی تلو آن است؛ إنّما ولیّکُمُ اللَّهُ ورسولُهُ و الّذینَ « ولایت »
«3» . آمنوا
آن کس را که خداوند منصب امامت داده، ولایت خلق را بدو سپرده است. ولیّ خدا بر خلق قیمومیّت دارد و از آنرو که از
آراسته است، نسبت به مردم از خودشان اولویت « علم و عدل » سرچشمه وحی مدد میگیرد و به مصالح خلق واقف و به خصلت
«4» . دارد؛ النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ
ولایت امانت بزرگ الهی است که آسمان و زمین و کوهها از پذیرش آن سرباز زدند، اما انسان، این موجود شگفت آفرینش و
اعجوبه هستی، آن را پذیرفت و هرچند گروهی
ص: 76
تعبیر نموده، حق چنین امانتی را ادا نکردند، اما انسان کامل، با بیکرانگی در «1» « جهول » و « ظلوم » از انسانها که قرآن از آنها به
علم و عمل و کمالات نفسانی و مؤمنان صادق با پذیرش مسؤولیت و تعهد و تسلیم مطلق، این بار گران را به دوش کشیدند و هر
کسی شایستگی آن را ندارد. امام هشتم علی بن موسیالرضا علیه السلام میفرماید:
«2» ؛« الأمانۀُ الوِلایۀُ مَنِ ادَّعاها بِغَیرِ حَقٍّ فقد کَفَرَ »
«. امانت همان ولایت است، هرکس به ناحق دعوي آن کند کافر شده است »
پایبندي به تعهّدات الهی و فناي در حق، معیاري است که امانتدارانِ صادق را از مدعیان کاذب تفکیک میکند، تا سیهروي شود
آنکه در او غش باشد.
بدیهی است که طبق کتاب و سنت، حاملان بار امانت الهی در مرحله نخست علی علیه السلام و فرزندان او میباشند که پذیرش
ولایت آنان بر همگان فرض است. اسحاق بن عمار با یک واسطه از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت در تفسیر
«3» آیه إنّا عَرَضْنا الأمانۀَ عَلَی السَّماواتِ والأرضِ و الجِبالِ فأبَیْنَ أنْ یحمِلْنَها وأشفَقْنَ مِنها وحَمَلَها الإنسانُ إنَّه کانَ ظلوماً جهولًا
«4» « هی وِلایۀُ أمیرالمؤمنینَ علیه السلام » : فرمود
یعنی آن امانتی که به آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و هراسان شدند اما انسان آن را پذیرفت،
عبارت است از ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام.
در روایت دیگر از سخن امام محمد باقر علیه السلام چنین آمده است: خداوند از شیعیان ما در ولایت ما پیمان گرفت، در حالیکه
صفحه 47 از 203
إن اللَّهَ أخَ ذَ میثاقَ » ؛« در عالم ذر بودند همان روز که جهت اقرار به ربوبیت خدا و نبوت محمد صلی الله علیه و آله پیمان گرفت
«5» .« شیعَتِنا بِالولایَۀِ وهم ذَرٌّ یومَ أخَذَ المیثاقَ علی الذَّرِّ بالإقرارِ للَّهبالرّبوبیّۀِ و لُمحَمّدٍ بالنُّبُوَّة
ص: 77
دیدگاههاي دیگري نیز وجود دارد، اما بارزترین مصداق آن، طبق روایات، همانا ولایت امیرالمؤمنین و « امانت » هرچند در تفسیر
ائمّه معصومین است.
ولایت الهیه، امانت ربوبی، هدایت واقعی طریق حق، قدم » بنابه روایات وارده از ائمه علیهم السلام: آنچه در قرآن کریم به عنوان
و امثال آن عنوان گردیده است، مصداق بارزش، ولایت ائمه طاهرین « صدق، صراط مستقیم، عبودیت و تسلیم و موعظه خداوندي
و مانند اینها ذکر شده، بارزترین مصداقش انکار « استکبار، کفر، ضلالت، نفاق، انکار، همگامی با شیطان » : است. و آنچه به عنوان
دلیل آن روشن است؛ چه، اگر از حریم ولایت اهلبیت گامی فروتر یا فراتر نهاده شود جز ضلالت و فسق و «1» . این ولایت است
فساد چیز دیگري وجود ندارد. شواهد عینی این مدعا را در اعمال دوستان و دشمنان اهلبیت میتوان دید.
-5 اعلام ولایت در حج
مسأله امامت و ولایت اهلبیت تا بدانجا اهمیت داشت که در حجۀالوداع، در مسجد خیف، جبرایل امین بر پیامبر اکرم صلی الله علیه
و در غدیر خم نیز بار دیگر «2» و آله نازل شد و فرمان خداوند را در ابلاغ خلافت و وصایت علی، امیرالمؤمنین علیه السلام رسانید
بر آن تأکید ورزید و پیامبر به فرمان الهی در جمع زائران خانه خدا که عددشان را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار نفر گفتهاند،
به طرح آن پرداخت و با اینکه از همان آغاز بعثت بر مسأله وصایت و خلافت، به عبارات و صور گوناگون تأکید ورزیده بودند،
در آخرین سال عمر مبارکشان و در یک اجتماع بینظیر، از وجوه مسلمین که از بلاد اسلامی به حج آمده بودند، در غدیرخم (که
سرزمین معروفی است، نزدیک جحفه)، طی خطابهاي غرّا و طولانی آن را عنوان فرمودند و بر این مسأله حیاتی از مردم پیمان
گرفتند و قرآن کریم
ص: 78
ابلاغ ولایت و خلافت را بدانسان اهمیت داد که بدون تبلیغ آن، رسالت ناقص و ابتر بود؛ یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغْ ما انزِلَ إلیکَ مِنْ رَبِّکَ
«1» . و انْ لم تفعلْ فما بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ
ولایت و امامت، اصل استواري بود که طمع کافران را، که چشم امید به نابودي اسلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند،
بدان بستگی دارد؛ الیَوم یَئِسَ الّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فلا « اتمام نعمت » و « اکمال دین » به یأس و نومیدي مبدّل ساخت و از اینروي
«2» تخشَوْهُم و اخْشَوْنِ الیومَ أکملتُ لکم دینَکُم و أتْمَمْتُ علیکُمْ نِعْمَتِی و رضیتُ لکُم الإسلامَ دیناً
و این بدان معنا است که تنها در سایه ولایت میتوان به بقاي اسلام در سیماي واقعیاش امیدوار بود و بدون آن، کفار زمینه نفوذ
در اسلام را خواهند یافت.
به هر حال، این واقعه مهم تاریخی در عصر درخشان رسالت و آخرین سال حیات مقدس رسولاللَّه صلی الله علیه و آله در
حجۀالوداع، گواه صادق دیگري است بر اهمیّت مسأله رهبري و مسائل حکومت و زعامت دینی و سیاسی مسلمین که بنیانگذار
اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بدان قیام و اقدام کرد و در حضور حاجیان و زائران بلاد براي تبلیغ مهمترین رکن معنوي
اسلام پس از توحید و نبوت؛ یعنی امامت و ولایت، بهره گرفت. چه، در وضعیت عصر رسالت، فرصتی مناسبتر از این و اجتماعی
انبوه و باشکوه و مؤثرتر از آن وجود نداشت که پیامبر اسلام تکلیف امر رهبري امت را پس از خود روشن سازد.
صفحه 48 از 203
-6 پیام غدیر خم
محور اصلی خطبه غدیر، تبیین مسأله امامت و خلافت بعد از رحلت پیامبر خدا و
ص: 79
در آینده تاریخ بود. در بخشی از این خطابه، با توجه به مسأله امامت و انحصار آن به علی علیه السلام و فرزندانش علیهم السلام
آمده است:
هان! اي مردم، من آن را به عنوان امامت و وراثت در دودمان خود تا روز قیامت به ودیعه مینهم. من آنچه را به ابلاغش مأمور »
بودم رساندم تا بر حاضر و غایب و آنکه شاهد بوده و یا نبوده و آن کس که زاده شده یا آنکه زاده نشده تا قیام رستاخیز حجت
«. باشد. پس حاضر به غایب برساند و پدر به پسر اعلام دارد تا هنگامیکه قیامت بپا شود
امامت و ولایت، زعامت بیقید و شرط ظاهري و باطنی مسلمانان است که خداوند این منصب را به افراد واجد شرایط رهبري سپرد
تا حیات معنوي ومادي امّت قوام گیرد.
امامت و ولایت تنها راه مستقیم به سوي حق و معیار شناخت اسلام و عامل رهایی از چنگال سلطهگران غاصب است. امامِ حق، تنها
تکیهگاه مطمئنی است که امت میتواند زمام دین و دنیاي خود را بدو بسپارد و حیات اخلاقی و نظام سیاسی و اجتماعی خود را در
پرتو آن به نحو مطلوب شکل دهد. بدون امام، جامعه اسلامی بیصاحب و سالار و بدون معلم و مربی است.
امامت و ولایت علاوه بر جنبه معنوي، عرفانی، اخلاقی و فرهنگی، بعد سیاسی و اجتماعی نیز دارد و حسن انتظام امور امت بدان
وابسته است. چنانکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام درحدیث جامع ومفصّلی به ابعاد تأثیر و نقش امام در سرنوشت اسلام و
مصالح امت و جایگاه و شؤون ولی امر در این مسأله پرداختهاند که بخشی از آن چنین است:
إِنَّ الْإِمَامَۀَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَۀَ أُسُّ الْإِسْلامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلاةِ »
«1» .« وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ
ص: 80
امامت، زمامداري دین و انتظام امور مسلمین و سامان بخش دنیا و عزت مؤمنان است. امامت، شالوده استوار اسلام و شاخه بلندپایه »
آن میباشد.
تمامیت و کمال نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فزونی غنائم و صدقات و اجراي حدود و احکام و دفاع از مرزها و سرحدات،
«.... به وجود امام بستگی دارد
هیچیک از اعمال و فرایض، بدون ولایت، روح و مفهوم ندارد و در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست و ره به بیراهه میبرد و انسانها
را به کعبه مقصود نمیرساند. ولایت راز قبولی عبادت و بندگی است و والی، هادي و راهبر و دلیل این راه. بنابراین هر عملی که
فاقد این رهبري باشد حرکتی است کور و بیهدف و بسا انحرافی و گمراه کننده.
-7 جایگاه ولایت در اسلام
« ستون اصلی دین » به عنوان « ولایت » به این دلائل است که روایات، آن همه بر ولایت پاي فشرده و در میان دعائم و شعائر اسلام، از
یاد کرده است. امام باقر علیه السلام میفرماید:
بُنِیَ الْإِسْلامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلایَۀِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِيَ بِالْوَلایَۀِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا »
«1» « هَذِهِ یَعْنِی الْوَلایَۀَ
صفحه 49 از 203
«2» .« وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِيَ بِالْوَلایَۀِ یَومَ الْغَدِیرِ » : و در روایت دیگر از قول آن حضرت آمده است
اسلام بر پنج چیز بنیان نهاده شد، برنماز، زکات، روزه، حج و ولایت و بر هیچیک از اینها چون ولایت توصیه نشده است، اما مردم »
«. چهار چیز را گرفتند و ولایت را رها ساختند
امام صادق علیه السلام فرمود:
أَثَافِیُّ الْإِسْلامِ ثَلاثَۀٌ الصَّلاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الْوَلایَۀُ لا تَصِحُّ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَ »
ص: 81
«1» .« إِلَّا بِصَاحِبَتَیْهَا
.« سنگهاي زیرین اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچیک از اینها بدون دیگري صحیح نیست »
لِکُلِّ شَیْءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ » : و نیز آن حضرت، در روایت دیگر از ولایت و محبت اهلبیت به عنوان اساس و بنیاد اسلام یاد میکند
«2» .« الْإِسْلامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ
-8 نقش کلیدي ولایت
در برخی از این روایات به فلسفه و راز این موضوع اشاره شده که چرا ولایت برترین اعمال است و بدون آن اعمال عبادي ارزش
.« اسلام بر پنج چیز بنا شده است؛ نماز، زکات، حج، روزه و ولایت » : ندارند. زراره از امام باقر علیه السلام نقل میکند که فرمود
آنگاه زرارة میپرسد: کدامیک از اینها برتر است؟ امام پاسخ میدهد: ولایت افضل است؛ چراکه ولایت کلید آنها است و والی
آنگاه به شرح بیشتر این موضوع پرداخته و در بخش « لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ » . دلیل و رهنما و مبین و مفسر آنها
دیگر از سخن میفرماید:
«... ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْیَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی الطَّاعَۀُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ »
بلنداي قلّه هر چیز و کلید و درب ورود به اشیا و خشنودي خداوند در اطاعت امام است بعد از شناخت و معرفت او. خداي متعال »
میفرماید: آن کس که پیامبر را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و آنکه روي برتابد ما تو را نگهبان او نساختهایم، اگر مردي شب
را به قیام و روز را به صیام بگذراند و همه دارایی خود را انفاق کند و در تمام عمر حج بجاي آورد اما ولایت ولیّ خدا را نشناسد و
تسلیم آن نباشد و اعمال خود را به رهنمود وي انجام
ص: 82
«1» .«... ندهد، از خداي بزرگ حق مطالبه پاداشی ندارد و اصولًا از اهل ایمان نیست
از آن حضرت ارکان و مبانی اسلام را « عیسی بن سرّي » در روایت دیگر آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه السلام بنام
شهادت به یگانگی خدا و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اقرار به آنچه او از نزد » : میپرسد امام در پاسخ میفرماید
خدا آورده و زکات و ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله که خداوند بدان فرمان داده است. راوي میپرسد آیا ولایت را برتري
اي کسانیکه ایمان آوردهاید » : است براي کسی که آن را بشناسد؟ امام صادق علیه السلام پاسخ میدهد: آري، خداوند میفرماید
«2» .« أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » ؛« اطاعت کنید خدا را و پیروي کنید از پیامبر و اولیالأمرتان
«3» .« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَۀً جَاهِلِیَّۀً » : و پیامبر گرامی میفرماید
این امام) پس از رسول خدا صلی الله علیه و ) « آن کس که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است »
آله، علی علیه السلام بود اما دیگران میگویند: معاویه بود و پس از علی حسن و بعد از وي حسین علیهم السلام بود، اما دیگران
گفتند: یزید بن معاویه بود. و اینها برابر نیستند و تفاوت آنها بر کسی پوشیده نیست.
صفحه 50 از 203
آنگاه امام صادق علیه السلام سکوتی کرد و سپس فرمود: باز هم بگویم؟ راوي عرضه داشت: بفرمایید، فدایت شوم. امام فرمود:
سپس علی بن الحسین علیهما السلام امام بود و بعد از وي محمد بن علی اباجعفر علیهما السلام و قبل از أبیجعفر علیه السلام (امام »
باقر علیه السلام) مردم مناسک حج و حلال و حرام دینشان را نمیشناختند و آن حضرت ابواب معرفت را بر آنان گشود و احکام و
مناسک حج را بیان فرمود و حلال و حرامشان را روشن ساخت و مردم دانستند که به آنها نیاز دارند و دیگران نمیتوانند نیازشان را
رفع کنند و بدین منوال امر (امامت) جریان دارد و زمین از امام خالی نمیماند و هرکس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ
ص: 83
راهی » : جاهلی مرده است و بیشترین چیزي که هر کسی بدان محتاج است، آنگاه که جان به حلقوم میرسد، ایناست که بگوید
«1» .( یعنی اقرار به ولایت کردم ) .« درست و آیین نیکو را برگزیدم
روایات دراینباره بسیار است که در اینجا به نقل دو روایت بسنده میکنیم:
حارث بن مغیره از امام صادق علیه السلام میپرسد که آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
حضرت پاسخ میدهد: آري. راوي میپرسد: آیا مقصود، «؟ کسیکه بمیرد و امام خود را نشناسد مرگش مرگ جاهلیت است »
؛« جاهلیت کفر و نفاق و ضلالت » : جاهلیت قبل از اسلام است یا جاهلیت به معناي عدم معرفت امام؟ حضرت در جواب میفرماید
عَنِ الْحَ ارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ مَاتَ لا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَۀً »
«2» .« جَاهِلِیَّۀً قَالَ: نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِیَّۀً جَهْلاءَ أَوْ جَاهِلِیَّۀً لا یَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِیَّۀَ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلالٍ
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام چنین نقل میکند:
.«... کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ »
هر آن کس که به بندگی خدا تن دهد و خود را در عبودیت به رنج افکند اما امامی از جانب خداوند نداشته باشد، سعی و »
.« تلاشش پذیرفته نیست و او گمراهی است سرگردان و خداوند از اعمال او بیزار است
امام سپس با بیان تمثیلی در این خصوص میفرماید: چنین کسی به گوسفندي میماند که چوپانش را گم کرده و از گلّه خود بریده
شده و روز را در حیرت بسر برد و چون شب رسد گلّه بیگانهاي ببیند و به آن گله بپیوندد و شب را با آنها بسر برد و هنگام صبح
ببیند چوپانش نیست بار دیگر سرگردان شود و به جستجوي چوپان و رمه خود برآید تا به گلّه دیگري بپیوندد، آنگاه چوپانِ آن
گله بر آن گوسفند نهیب زند که به چوپان و
ص: 84
گلّه خود بپیوند! تو گم شده سرگردانی! از آن گله نیز رانده شده تا بالأخره طعمه گرگ گردد. آنگاه با خطاب به محمد بن مسلم
فرمود:
بهخدا سوگند اي محمد! آن کس که از آحاد این امت امامی آشکار و عادل که منصوب از جانب خداوند باشد، ندارد، گمراه و
سرگردان است و اگر به این حال بمیرد به مرگ کفر و نفاق مرده است. بدان اي محمد! که زمامداران جور و پیروان آنها از دین
خدا معزولاند، گمراهاند و گمراه کننده و اعمال آنها چون خاکستري است که گردباد روز طوفانی پراکندهاش کند و نتواند آن را
«1» . جمعآوري نماید و این است گمراهی عمیق
ص: 85
درس چهل و دوّم: ویژگیهاي حرم
اشاره
صفحه 51 از 203
محمّد رضا هفتتنانیان
از آنجا که حج یکی از پایههاي استوار اسلام است و هر گوشه آن داراي آثار و اسرار و احکام ویژهاي است؛ چه افعالی که در حجّ
انجام میگیرد و چه مکانهایی که حج را در آنها بجامیآورند، همه داراي اسرار و احکام خاصّ ی است که باید آنها را از ثقل اکبر
و یا ثقل اصغر گرفت و ما اینک در این مختصر، فقط به بررسی ویژگیهاي خاصّ حرم مکّه میپردازیم:
محدوده حرم:
اشاره
محدوده حرم را مشخّص و روشن سازیم: ،« ویژگیهاي حرم » سزاوار است پیش از پرداختن به بحثِ
میگویند. محدوده حرم در بعضی از جاها تا خارج از مکّه نیز امتداد دارد که با علائمی مشخّص شده است. « حرم » به سرزمین مکّه
«1» .« حرّم اللَّه حرمه بریداً فی برید » ؛ امام باقر علیه السلام محدوده حرم را، به مقدار یک منزل در یک منزل شناسانده است
علّت محدود بودن حرم به این مقدار:
محدوده حرم همین مقدار است، نه کمتر و نه بیشتر؛ زیرا خداوند براي » : که میگوید « من لا یحضره الفقیه » روایتی است در کتاب
آدم یاقوت سرخی فرستاد و آن را در جاي بیت قرار داد و آدم پیرامون آن طواف میکرد. نور آن یاقوت تا جایی که امتداد داشت
«1» «. علامتگذاري شد- وخداوند این مقدار را به عنوان حرم قرار داد
آري مکانی را که خداوند متعال به عنوان حرم قرار داده است، باید داراي خصائص ویژهاي باشد که آن سرزمین مقدّس را از دیگر
سرزمینها ممتاز گرداند.
آداب تشرّف به حرم
الف: ورود به حرم با احرام
براي وارد شدن به حرم، تشریفات خاصّ و آداب ویژهاي است که بدون رعایت آنها، ورود به حرم ممنوع است. بنابراین، هرکس
که بخواهد وارد این سرزمین مقدس شود، باید با احرام باشد و تلبیه بگوید و آدابی را که در مناسک بیان شده است رعایت کند.
خداوند به خاطر حرمت حرم، احرام را واجب کرد.
حرمت مسجد به خاطر کعبه و حرمت حرم به خاطر مسجدالحرام است و احرام به خاطر حرمت » : امام صادق علیه السلام میفرماید
«2» «. حرم واجب شد
گفتنی است: پوشیدن لباس احرام براي ورود به حرم، اختصاص به موسم حج ندارد بلکه در هر زمانی اگر کسی بخواهد وارد حرم
شود، باید با احرام باشد و تلبیه بگوید و این خصوصیت، ویژه این سرزمین است.
ب: ورود به حرم با طهارت:
ص: 87
از آداب و مستحبات داخل شدن به حرم آن است که زائر بیتاللَّه؛ چه قبل از ورود به حرم و چه بعد از آن، غسل کند و با بدن
مطهّر و پاك قدم در حرم بگذارد.
صفحه 52 از 203
وقتی خداوند به ابراهیم علیه السلام امر کرد که حج انجام دهد، ابراهیم در حالی که اسماعیل همراه » : امام صادق علیه السلام فرمود
او بود، حج گزارد. ابراهیم و اسماعیل روي شتر سرخی حجگزاردند و جبرئیل هم با آنها بود تا اینکه به حرم رسیدند، جبرئیل به
«1» «. ابراهیم گفت: اي ابراهیم، فرود آیید و غسل کنید پیش از آنکه وارد حرم شوید. پس آنها هم فرود آمدند و غسل کردند
خداوند به ابراهیم و اسماعیل دستور داد که خانهاش را براي طواف کنندگان و معتکفان و رکوعکنندگان و سجود کنندگان پاك و
پس زائري که قصد ورود به چنین خانهاي را دارد و میخواهد طواف انجام دهد با بدن پاك و مطهّر باشد. «2» مطهّر کنند
حتّی در بعضی از روایات، به خوش بویی دهان به هنگام ورود به حرم سفارش شده است. امام صادق علیه السلام فرمودهاند: وقتی
«3» . میخواهید وارد حرم شوید، از گیاه اذخر (که گیاهی است خوشبو) بجوید و امّفروه را نیز به این کار سفارش میکرد
مرحوم کلینی در ذیل این روایت میگوید: من از بعضی از اصحاب علّت این کار را پرسیدم. آنها پاسخ دادند که این عمل مستحبّ
«4» . است، زیرا دهان به وسیله آن گیاه، خوشبو میشود و با دهان خوشبو حجرالأسود را میبوسد
نام برده شده و جایی است که پیامبر صلی الله علیه و آله بر آن بوسه زد، « یمیناللَّه » آري وقتی از حجرالأسود در روایات، به عنوان
سزاست که زائر خانه خدا نیز که با بوسیدن و دست کشیدن به آن، با خداوند بیعت میکند با دهان خوشبو باشد.
ج: ورود به حرم بدون کفش
منطقه حرم در نزد خداوند مورد احترام است، پس باید کسانی که میخواهند وارد
ص: 88
این مکان مقدّس شوند، رعایت ادب را بکنند. در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام هرگاه میخواست وارد حرم شود،
نعلینهایش را از پاي در میآورد و با پاي برهنه وارد میشد. ابان بن تغلب گوید: میان راه مکّه و مدینه، همراه امام جعفر صادق
علیه السلام بودیم، وقتی به حرم رسیدیم، حضرت پایین آمد و غسل کرد و نعلینهایش را درآورد و در دست گرفت و با پاي برهنه
وارد حرم شد. من هم همان را کردم که امام علیه السلام انجام داد. آنگاه فرمود: اي ابان، هرکس چین کاري را که من انجام دادم
به خاطر تواضع خدا انجام دهد، خداوند صد هزار گناه از او محو میکند و براي او صد هزار حسنه مینویسد و صد هزار درجه به
«1» . او عطا میکند و صد هزار حاجت او را برمیآورد
این کار امام علیه السلام گویاي آن است که این سرزمین بسیار مقدّس است و این احترام به لحاظ ظاهري این مکان نیست، چون
این سرزمین از جهت ظاهري با سرزمینهاي دیگر تفاوتی ندارد، اینجا سرزمینی است که امام علیه السلام خود را بیشتر در محضر
خدا میبیند؛ چرا که شرافت و تقدّس ویژهاي دارد.
بعضی از مکانها، مانند کعبه مشرفه، مسجد الحرام، مسجد النبی صلی الله علیه و آله از منزلت خاصّی برخوردارند، مثل بعضی زمانها
و ایام که واقعه مهمّی در آن رخ داده و بدان جهت شرافت پیدا میکند. اینجاست که خداوند خطاب به موسی میفرماید:
«2» . إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُويً
«! من پروردگار تو هستم، پس نعلین خود را ازپاي در آور؛ زیرا اکنون در وادي مقدّس قدم نهادهاي »
د: دعاي مخصوص ورود به حرم
مستحب است زائر هنگام ورود به حرم، این دعا را بخواند:
أللّهمّ إنّک قُلتَ فی کتابِکَ وقولک الحقُّ: وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوكَ رِجَالًا »
ص: 89
صفحه 53 از 203
وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ. اللّهمّ إنّی أرجُوا أن أکونَ مِمَّن أجاب دَعوَتَکَ وقد جئتُ من شُقّۀ بعیدةٍ وفجٍّ عمیقٍ سامعاً
لندائک ومُسْتَجیباً لک مُطیعاً لأمرك وکلُّ ذلک بفضلک علیّ واحسانک إلیّ فَلَکَ الحمدُ علی ما وفّقتنی له أبتغی بذلک الزُلفۀ
عندك والقربۀ إلیک والمنزلۀ لدیک والمغفرة لذنوبی والتوبۀ علیّ منها بمنّک. اللّهمّصَلِّ عَلی مُحمّد وآلِ محمّد وحرّم بدنیعلیالنّار
«1» .« وآمنّیمِنْ عذابک وعِقابکبرحمتک یاأرحمَ الرّاحمین
سرّ ورود به حرم:
حج مانند تمام عبادات، ظاهري دارد و باطنی، و نیز داراي اسراري است. همان طور که ظاهر اعمال و احکام آن را از وحی
میگیریم، اسرار آن را نیز باید از زبان وحی دریافت کنیم.
امام سجاد علیه السلام آنگاه که از حج برمیگردد و با شبلی مواجه میشود، از وي میپرسید:
آیا حجگزاردي؟ شبلی پاسخ میدهد: آري. امام علیه السلام از اعمالی که انجام داده سؤالهایی مطرح میکند و میپرسد: آیا
اعمالت را همراه با آگاهی نسبت به اسرار آن انجام دادي یا نه؟ تا اینکه به این سؤال میرسد که آیا داخل حرم شدي و آیا کعبه را
دیدي و نماز خواندي؟ شبلی در جواب میگوید: بله، امام علیه السلام سؤال میکند: موقعی که داخل حرم شدي آیا نیّت کردي که
بر خودت حرام کنی غیبت و بدگویی از مسلمان را؟ شبلی پاسخ میدهد: خیر، امام علیه السلام میپرسد: آیا آنگاه که به مکّه
رسیدي، نیت کردي که خدا را قصد کنی؟ شبلی پاسخ میدهد: خیر.
«2» ! امام زین العابدین علیه السلام فرمود: پس تو وارد حرم نشده، کعبه را ندیدهاي و نماز هم نخواندهاي
ص: 90
لزوم حفظ حرمت حرم:
حال که این سعادت نصیب زائر بیتاللَّه گشته و وارد سرزمین مقدّس و مبارك حرم شده است، باید از هر آنچه که مرضیّ خدا
نیست و خدا از او نهی کرده، اجتناب کند و در این مکان از ظلم و تعدي به حقوق بندگان خدا بپرهیزد. خداوند در قرآن کریم از
مطلق ظلم، در حقّ بندگانش نهی کرده است و این ظلم اختصاص به یک فعل ندارد. در روایات حتّی زدن خادم در حرم به عنوان
خداوند همچنین به کسانی که در حرم ظلم به دیگران را روا «2» . یا مثلًا سرقت در شمار ظلم آمده است «1» . ظلم معرّفی شده است
«3» ؛ میدارند هشدار داده و آنان را به عذابی که درانتظارشان است، آگاه میسازد؛ ... وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
«. کسانی که در آنجا اراده الحاد و تعدّي کرده و به خلق ظلم و ستم کنند همه را عذاب دردناك میچشانیم »
امام رضا علیه السلام میفرماید: اگر کسی یک نفر را در حرم به قتل رساند، حد بر قاتل اجرا میشود، به خاطر اینکه او حرمت حرم
«4» ؛ را رعایت نکرده است و خداوند فرمود: فَمَنْ اعْتَدَي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَي عَلَیْکُمْ
«. هر کس به جور و ستمکاري، به شمادست درازي کند، اورا بامقاومت ازپاي درآورید به قدر ستمی که به شما رسیده است »
«5» ؛ خداوند همچنین فرمود: فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ
«6» «. ستم به جز با ستمکاران روا نیست »
ص: 91
حرم محلّ امن است:
از ویژگیهاي حرم آن است که خداوند آن را محلّ امن قرار داد و این هم دراثر دعاي حضرت ابراهیم علیه السلام است که از
صفحه 54 از 203
«1» . خداوند خواست مکّه را شهر امن قرار دهد، در آنجا که فرمود: رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً
خداوند هم دعاي او را مستجاب کرد وفرمود:
«2» وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ* وَطُورِ سِینِینَ* وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ
و به عنوان حکم تشریعی امنیت را براي مکّه قرار داد.
این سرزمین، هم باید محلّ امن باشد براي کسانی که در آنجا زندگی میکنند و هم براي کسانی که از خارج میآیند و این دو
مطلب از آیات کاملًا روشن است، لذا خداوند این سرزمین را براي اهل آنجا نه تنها محلّ امن قرار داد، بلکه خطر اقتصادي و
«3» ؛ گرسنگی را هم از آنها برطرف ساخت: الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ
«. به آنها هنگام گرسنگی طعام داد و از ترس آنها را ایمن ساخت »
«4» ؛ در جاي دیگر میفرماید: أَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبَی إِلَیْهِ ثَمَرَاتُ کُلِّ شَیْءٍ
آیا ما حرم مکّه را براي ایشان محلّ آسایش و ایمنی قرار ندادیم، تا به این محل انواع نعمت و ثمرات که ما روزي کردیم از هر »
«؟ طرف بیاورند
«5» ؛ أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً
«؟ آیا ندیدند که ما آن شهر را حرم امن و امان قرار دادیم »
گفتیم که این سرزمین براي کسانی که از خارج این حرم میآیند نیز محلّ امن است و کسانی که وارد این مکان میشوند نباید
«6» . احساس نا امنی کنند و کسی هم حق ندارد کاري کند که باعث نا امنی در حرم شود؛ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً
حتّی در روایت است: کسانی که در خارجِ حرم مرتکب جنایتی شوند و بعد به حرم پناهنده گردند، تا وقتی که در حرم هستند حد
بر آنها جاري نمیشود لیکن براي چنین
ص: 92
«1» . افرادي محدودیتهایی اعمال میشود تا ناگزیر از حرم بیرون آید و بعد در خارج حرم حد بر او جاري شود
از این روایت استفاده میشود که حرم حتّی براي جانی، اگر از حرم به عنوان پناهگاه و محلّ امن استفاده کند جایگاه امن است و تا
آنگاه که خود از آن خارج نشده، کسی حق ندارد حد بر او جاري کند.
امام رضا علیه السلام میفرماید: اگر تو حقّی بر عهده کسی داشتی و او را در مکّه یا در حرم یافتی، حقّ خود را از او مطالبه نکن و
«2» . نیز بر وي سلام نکن تا او نترسد
آري، اگر چه این شخص بدهکار، حرم را به عنوان پناهگاه اختیار نکرده، لیکن چون حرم محلّ امن است، نباید کاري کرد که او
احساس نا امنی کند.
حرم، محلّ امن براي حیوانات
حرم الهی نه تنها جاي امن است براي بندگان خدا که حیوانات نیز در آنجا امنیت دارند و هیچ کس حق ندارد حیوانات وحشی و
پرندگان را که در حرم مأوي گرفتهاند شکار کند. گفتنی است این حرمتِ شکار، اختصاص به محرم ندارد بلکه شامل غیر محرم در
حرم نیز میشود. و این ممنوعیت شکار، امتحان الهی است. بدیهی است انسان تا زمانی که لباس احرام نپوشیده و داخل حرم نشده،
شکار حیوانات بر او حلال است. امّا الآن که محرم شده، شکار بر اوحرام گردیده است. و از سویی شکار حیوانات به سادگی میسّر
است امّا خداوند شکار را تحریم کرده و این نیست مگر آزمایش الهی.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمْ اللَّهُ بِشَ یْءٍ مِنْ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنْ اعْتَدَي بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ
صفحه 55 از 203
«3» . أَلِیمٌ
اي اهل ایمان، خدا شما را به چیزي از صید میآزماید که در دسترس شما و تیرهاي »
ص: 93
شما آیند تا بداند که چه کسی از خدا در باطن میترسد. پس هر که بعد از این، از حدود الهی تجاوز کند، او را عذاب سخت و
«. دردناك خواهد بود
حرم قبل از اسلام نیز محلّ امن بوده است
زندگی اعراب قبل از اسلام، همواره با جنگ و خونریزي و غارت همراه بوده است، لیکن با این حال، همین افراد براي حرم احترام
قائل بودند و به ساکنان حرم حمله نمیکردند و اموالشان را به غارت نمیبردند. مطلب ذیل نشانی است از این حقیقت:
پیامبر صلی الله علیه و آله آنگاه که مردم مکّه را به اسلام دعوت کرد، آنها در جواب آن حضرت گفتند: ما میدانیم که تو بر حقّی،
ما این سرزمین را محلّ » : امّا اگر ایمان بیاوریم، میترسیم که آنها ما را از سرزمینمان بیرون برانند. خداوند در پاسخ آنان میفرماید
«. امن قرار دادیم
«1» . وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعْ الْهُدَي مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً
گفتند اگر ما با تو اسلام را، که طریق هدایت است، پیروي کنیم ما را از سرزمین خود به زودي بیرون میکنند، آیا ما حرم مکّه را »
«؟ برایشان محلّ آسایش و ایمنی قرار ندادیم
«2» أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً وَیُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ
آیا کفران ندیدند که ما آن شهر را حرم امن و امان قرار دادیم در صورتی که در اطرافشان مردم ضعیف را به قتل و غارت »
«. میربایند
از این دو آیه برمیآید که این سرزمین قبل از اسلام نیز مورد احترام و محلّ امن بوده، گرچه در اطراف آن اعراب مورد قتل و
غارت بودند.
ص: 94
حرم متعلّق به همه است:
در بهرهمندي از حرم، هیچ کس بردیگري اولویت ندارد و کسی حق ندارد دیگران را در استفاده کردن از این سرزمین منع کند و
«1» .... خود را صاحب این مکان بداند؛ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ
مردم مکّه را وادار کن از کسانی که در مکّه سکونت میکنند اجاره بها » : امیر مؤمنان علیه السلام به والی خود در مکّه مینویسد
حضرت آنگاه استشهاد میکند به این آیه از قرآن که: سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ .... وآنگاه میفرماید: مراد از «. دریافت نکنند
«2» . کسی است که اهل مکّه نیست و براي انجام حجّ به آنجا میآید « بادي » مقیمان مکّهاند و مراد از « عاکف »
سزاوار نیست که خانههاي مکّه در » : و از امام صادق علیه السلام در مورد آیه سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ... پرسیدند. حضرت فرمود
داشته باشند تا حاجی بتواند وارد خانههاي مکّه شود و مناسک خود را انجام دهد و اولین کسی که براي خانههاي مکّه در گذاشت
«3» . معاویه بود
امام صادق علیه السلام همچنین میفرماید: علی علیه السلام اجاره دادن براي خانههاي مکّه را مکروه دانسته و استشهاد به آیه سَوَاءً
«4» . الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ... نموده است
صفحه 56 از 203
مرحوم مجلسی به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل آیه سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ ... آورده است که: اهل مکّه و کسانی که از
«5» . جاهاي مختلف به این جا میآیند، مساوي هستند و کسی نباید مانع ورود افراد در حرم شود
پس حرم و امکانات آن، از آنِ همه است و همه مردم میتوانند از امکانات حرم براي انجام مناسک و اعمال حج خود استفاده کنند
و کسی هم نباید براي آنها مزاحمت ایجاد کند، به بهانه اینکه ما نسبت به این سرزمین اولویت داریم!
ص: 95
شرافت مکّه به وجود پیامبر صلی الله علیه و آله است:
از مسائلی که در ارتباط با مکّه مطرح است، این است که شرافت و قداست مکّه به خاطر وجود مبارك پیامبر صلی الله علیه و آله
است. اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا به دنیا آمد و در آنجا اقامت داشت و مردم را به توحید و یگانگی دعوت کرد و
خداوند به خاطر وجود آن حضرت که در شهر مکّه است، به این شهر قسم میخورد و میفرماید: لَاأُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهذَا
«1» . الْبَلَدِ
بدیهی است که اگر پیامبر صلی الله علیه و آله در این شهر نباشد، مکّه یک سرزمین معمولی و کعبه یک خانه عادي است و ممکن
است رفته رفته به صورت بتکدهاي کامل در آید و مرکز بت پرستی شود و در اسارت بت پرستان و شهوترانان واقع گردد. تا جایی
سرقفلی تولیت کعبه را در شبنشینی مستانه طائف به دو مشک شراب میفروشد و سرپرستی کعبه بین « ابوغبشان » که کلیددار کعبه
«2» . مستان با بهاي شراب سرمستان طائف خرید و فروش میشود
تعبیر شده « مسجد الحرام » به « حرم » از
آمده است، استفاده کردهاند که مراد از مسجد الحرام حرم « مسجد الحرام » بعضی از مفسّران و فقیهان، از بعضی آیات، که در آن
است و این نشان از عظمت حرم است که خداوند بر آن مسجد الحرام اطلاق نموده است؛ از جمله آیات، آیههاي زیر است:
«3» . إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ
آنان که به خدا کافر شده و مردم را از راه خدا باز میدارند و نیز از مسجدالحرامی که ما حرمت احکامش را براي اهل آن شهر و »
«. بادیه نشینان یکسان قرار دادیم
ص: 96
«1» . سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِي بَارَکْنَا حَوْلَهُ
پاك و منزه است خدایی که در شبی بنده خود (محمّد) را از مسجد الحرام به مسجد اقصا فرستاد، مسجدي که پیرامونش را »
«. مبارك و پر نعمت ساخت
مراد از مسجدالحرام در این آیه، مکّه و حرم است؛ زیرا محلّی که پیامبر صلی الله » : صاحب مجمع البیان، در ذیل این آیه مینویسد
«2» «. علیه و آله از آنجا به معراج رفت، خانه امّهانی بوده، پس همه حرم مسجدالحرام است
«3» . شیخ طوسی نیز در کتاب خلاف از این دو آیه استفاده کرده که مراد از مسجد الحرام، حرم است
بنابراین، در این دو آیه، بر حرم مسجدالحرام اطلاق شده که نشانگر شرافت و تقدّس این سرزمین است.
اسناد ربّ به حرم
از نشانههاي عظمتِ حرم و حرمت مکّه آن است که خداوند خود را به عنوان پروردگار مکّه معرفی کرده است.
صفحه 57 از 203
«4» . إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنْ الْمُسْلِمِینَ
من مأمورم که فقط خداي این شهر، مکّه معظّمه، را که بیت الحرامش قرار داده پرستش کنم، که خدا مالک هر چیز عالم است و »
«. من مأمورم که از تسلیم شدگان فرمان او باشم
ص: 97
مکّه) اضافه و اسناد داده شده که این شرافت مکّه و حرم است. ) « بلده » به « ربّ » در این آیه کلمه
کراهت اقامت در مکّه و علّت آن
از مسائلی که درباره مکّه مطرح است، کراهتِ سکونت در این شهر میباشد. البته چنین نیست که زندگی در آن مکان مقدّس
خودبخود کراهت داشته باشد، بلکه به معناي آن است که چون مکّه و حرم مقدّس است، ممکن است نسبت به آنجا بیاحترامی
«1» . شود و در اثر آن گرفتار عذاب الهی گردد؛ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
«2» . به استناد تفسیري که از امام صادق علیه السلام رسیده، آن حضرت اقامت در مکّه را کراهت داشتند
همچنین در صورت سکونت در مکّه خوف آن هست که انسان در حرم و مکّه مرتکب گناه شود و کیفر گناه در مکّه مضاعف
«3» . است
طبق بیان برخی روایات، ماندن و اقامت گزیدن در مکّه قساوت قلب میآورد. شاید علّتش این باشد که اثر گناه در این مکان بیشتر
است و لذا ساکن شدن در مکّه، در روایات مکروه دانسته شده و در بعضی از روایات دستور دادهاند که وقتی از مناسک و اعمال
حجّ فارغ شدید در مکّه نمانید و به وطن برگردید.
همان طور که گناه در مکّه کیفر مضاعف دارد، ثواب عمل خیر و عبادت نیز چندین برابر است. از امام سجّاد علیه السلام روایت
شده است که:
اگر کسی در مکّ ه قرآن را ختم کند نمیمیرد مگر اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله را میبیند و جایگاهش را در بهشت »
مشاهده میکند و تسبیح در مکّه معادل با خراج کوفه و بصره است که در راه خدا انفاق کند و اگر کسی در مکّه 70 رکعت نماز
بخواند و در هر رکعت سوره توحید و قدر آیه سخره و آیۀالکرسی را بخواند نمیمیرد مگر شهید. غذا خوردن
ص: 98
در مکّه مثل روزه گرفتن در غیر مکّه است و یک روز روزه گرفتن در مکّه معادلِ یک سال روزه گرفتن در غیر مکّه است و راه
«1» «. رفتن در مکّه عبادت است
از این روایت و دیگر روایات استفاده میشود که صرف اقامت و ساکن شدن در مکّه کراهت ندارد و این کراهت به خاطر آن
خصوصیاتی است که گفته شد.
صاحب جواهر از شهید نقل میکند که او بین این دو دسته از روایات را اینگونه جمع کرده است:
«2» «. اگر کسی به خودش اطمینان داشته باشد که در مکّه تخلّف نمیکند، مستحب است در آنجا بماند »
اراده و نیّت گناه در مکّه
آنگونه که از روایات استفاده میشود، براي نیت و اراده گناه، چیزي نوشته نمیشود؛ یعنی اگر کسی اراده و نیّت گناه کند، لیکن
آن را به مرحله عمل درنیاورد و مرتکب آن نشود، خداوند سیئهاي برایش نمینویسد.
خداوند خطاب به حضرت آدم علیه السلام فرمود: من برايتو مقرّر کردهام که اگر کسی از ذریه تو » : امام صادق علیه السلام گوید
صفحه 58 از 203
اراده گناه کرد چیزي براي او نوشته نمیشود و اگر آن را انجام داد برایش ثبت میشود و اگر اراده عمل صالحی را کرد، گرچه آن
«3» «. را انجام ندهد، خداوند یک حسنه براي او مینویسد و اگر آن را انجام داد، ده حسنه براي او مینویسد
حتّی در بعضی از روایات، در مورد کسی که معصیتی را مرتکب شود، آمده است:
خداوند به او مهلت میدهد که اگر پشیمان شد و استغفار کرد برایش چیزي ننویسند. (در بعضی از روایات مهلت هفت ساعت »
«4» «. مشخص گردیده است.) و اگر در آن مهلت مقرّر، استغفار نکرد، خداوند براي او یک سیئه ثبت میکند
ص: 99
با اینکه از روایات استفاده میشود که خداوند بسیار آمرزنده و بخشنده است و از گناهان بندگان میگذرد، امّا نسبت به کسی که
در مکّه گناه کند، اوّلًا: کیفر آن را مضاعف قرار داده است. ثانیاً: براي کسی که اراده گناه کند، گرچه آن را انجام هم ندهد گناه
براي او نوشته میشود.
اگر کسی تصمیم بگیرد که در مکّه گناهی » : در بحار الأنوار از پیامبر صلی الله علیه و آله روایتی نقل شده که آن حضرت فرمود
حضرت آنگاه فرمود: زیرا خداوند فرموده است: وَمَنْ یُرِدْ «. مرتکب شود گرچه آن را انجام ندهد، خداوند گناهی براي او مینویسد
«1» ؛ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
و این «. و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم بیالاید، عذابی دردناك به او میچشانیم »
اصحاب فیل فقط اراده کردند که » : ویژگی و خصوصیت در شهر دیگري وجود ندارد. پیامبر صلی الله علیه و آله آنگاه میافزاید
«2» «. کعبه را خراب کنند ولی خداوند آنها را عذاب کرد پیش از آنکه کاري را انجام دهند
فضیلت دفن شدگان حرم
از آنجا که حرم داراي شرافت و قداست ویژهاي است، این امر موجب در امان بودن کسی میشود که در حرم بمیرد و در آنجا دفن
کسی که در حرم دفن شود از فزع اکبر در امان است. پرسیدم چه » : شود. راوي میگوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود
«3» «. نیکوکار باشد و چه فاجر؟! حضرت فرمود: چه نیکوکار باشد و چه فاجر
اگر کسی در عرفات مرد، در همانجا دفن شود یا به حرم منتقل گردد؟ حضرت » : علی بن سلیمان گوید از امام علیه السلام پرسیدم
«4» «. فرمود: او را به حرم انتقال دهند و در آنجا دفن شود؛ زیرا حرم افضل است
ص: 100
این خصوصیت حرم نیز نمایانگر آن است که آنجا نزد خداوند عزیز و داراي حرمت است و با این ویژگی از دیگر مکانها برتر و
ممتاز میشود.
تخییر نماز در حرم
همانگونه که میدانیم، مسافر باید نمازش را قصر بخواند، اما این مسأله استثناهایی هم دارد که از آن جمله است نماز خواندن در
البته در اینجا .« تمام » و « قصر » اماکن چهارگانه: مکّه، مدینه، مسجد کوفه و حائر حسینی که در اینجاها مسافر مخیّر است میان
مباحث فقهی و استدلالیِ زیادي مطرح است که ما اینک در صدد بیان احکام این اماکن چهارگانه نیستیم و نمیخواهیم بحث
استدلالی این مسأله را مطرح کنیم چرا که این مطلب نیازمند به تحقیق جداگانهاي است.
امّا خلاصه اینکه در بسیاري از روایات و همچنین فتواي عدّهاي از فقها که مسافر مخیّر است در خواندن نماز بین قصر و تمام عنوان »
حرم مکّه مطرح است، اگر چه نسبت به خود مسجدالحرام مورد توافق اقوال است اما در باب حرم مکّه عده زیادي از فقها به این فتوا
صفحه 59 از 203
دادهاند که در تمام حرمِ مکّه، مسافر مخیّر بین تمام و قصر است.
تذکر این نکته لازم است که امام خمینی قدس سره قائل است که تخییر در نماز مختصّ به مسجدالحرام است البته با توسعهاي دارد
«1» «. امّا عدهاي از مراجع فعلی قائلند که این حکم اختصاص به مسجدالحرام ندارد بلکه تمام مکّه را شامل میشود
روایات زیادي هم داریم که اثبات میکند تخیر در کلّ حرم مکّه است.
«2» .« فی الصلاة بمکّۀ قال من شاء أتمّ ومن شاء قَصَر » : علی بن یقطین عن ابیالحسن علیه السلام
علی بن یقطین از امام کاظم علیه السلام در مورد نماز در مکّه نقل میکند که فرمود: اگر
ص: 101
خواست تمام بخواند و اگر خواست قصر بخواند.
یا زیاد احبّ لک ما احبّ لنفسی وأکره لک ما أکره لنفسی، أتمّ الصلاة فی » : عن زیاد القندي قال: قال أبوالحسن علیه السلام
«1» .« الحرمین وبالکوفۀ وعند قبر الحسین علیه السلام
اي زیاد دوست دارم براي تو آنچه که براي خودم دوست دارم و کراهت دارم براي تو آنچه » : امام موسی کاظم علیه السلام فرمود
که براي خودم کراهت دارم.
«. نماز را در حرمین و کوفه و نزد قبر حسین علیه السلام تمام بخوان
عن إبراهیم بن شیبۀ قال: کتبتُ إلی أبی جعفر علیه السلام أسأله عن إتمام الصلاة فی الحرمین، فکتب إلیّ: کان رسولاللَّه صلی الله
«2» .« علیه و آله یحبّ إکثار الصلاة فیالحرمین فأکثر فیهما وأتمّ
ابراهیم بن شیبه میگوید نامهاي براي ابیجعفر علیه السلام نوشتم و از او سؤال کردم در مورد تمام خواندن نماز در حرمین؟ در
جواب من فرمود:
پیامبر صلی الله علیه و آله زیاد نماز خواندن در حرمین را دوست داشت پس تو هم در حرمین زیاد نمازبخوان و نمازت را تمام
«. بخوان
علّت اینکه در این اماکن میتوان نماز را تمام خواند:
در مورد اینکه چرا در این اماکن چهارگانه مسافر میتواند نمازش را به صورت تمام بخواند، در روایات گفته است که سرّ و
حکمت این امور را کسی جز خدا و ائمّه علیهم السلام که همان راسخین در علم هستند نمیدانند. پس بعضی از روایات دلالت
دارد که علم این امر پیش خدا است مثل این روایت: عن أبیعبداللَّه صلی الله علیه و آله قال من مخزون علم اللَّه الاتمام فی أربعۀ
«3» ؛« مواطن: حرم اللَّه وحرم رسوله صلی الله علیه و آله، وحرم أمیرالمؤمنین، و حرم الحسین بن علی علیه السلام
امام صادق علیه السلام میفرماید: از جمله چیزهایی که علمش پیش خدا مخزون است »
ص: 102
نماز را به صورت تمام خواندن در حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و حرم امیر المؤمنین و حرم امام حسین علیه
«. السلام است
«1» ؛ عن أبیعبداللَّه علیه السلام إنّ من الأمرالمذخور الاتمام فی الحرمین
امام صادق فرمود:
«. امري که پیش خدا ذخیره شده تمام خواندن نماز در حرمین است »
امّا روایتی که دلالت دارد که علّت تمام خواندن نماز در حرمین را ائمّه میدانند و علم آن در پیش آنها است.
کان أبی یري لهذین الحرمین ما لا یراه لغیرهما ویقول: إنّ الاتمام فیهما من الأمر المذخو » : عن سمیع عن أبیإبراهیم علیه السلام قال
صفحه 60 از 203
پدرم براي این دو حرم چیزي میدید که براي غیر آن دو نمیدید و میفرمود: اتمام نماز در آن دو امرش » : امام کاظم فرمود ؛«2» « ر
«. ذخیره شده
صاحب جواهر در مورد این چند روایت احتمال دیگري هم داده است و آن این است که نمازي که در حرم خوانده میشود ثوابش
«3» . را خدا میداند و اجر آن مخزون و در پیشگاه خداوند است
افزایش مجازات قتل در حرم
همان طورکه بعضی از زمانها در افزایش دیه تأثیر گذار است؛ مانند قتل در ماههاي رجب، ذيقعده، ذيحجّه و محرّم (ماههاي
حرام)، که قتل در این ماهها باعث میشود یک دیه کامل و یک سوّم دیه پرداخت شود، همچنین قتل در بعضی از مکانها نیز باعث
میشود یک دیه کامل و یک سوّم دیه پرداخت شود، همچنین قتل در بعضی از مکانها نیز باعث ازدیاد دیه میشود مثل اینکه
بعضی از فقها قتل در حرم را باعث افزایش دیه دانستهاند و گفتهاند: باید یک دیه کامل و یک سوم دیه پرداخت شود. صاحب
جواهر از
ص: 103
«1» . مقنعه، مبسوط، خلاف و نهایه نقل میکند که آنان نیز بر این نظریه هستند
امام خمینی قدس سره در تحریر الوسیله میفرماید:
اگر قتل در ماههاي حرام: رجب و ذيالقعده و ذيالحجّه و محرّم، رخ دهد، بر قاتل است که به خاطر تغلیظ و شدّت، یک دیه و »
«. ثلث دهد، از هر جنسی که باشد وهمچنین است اگر قاتل قتل را در حرم مکّه معظّمه مرتکب شود
کسانی که این نظریه را قائلند، یکی از ادلّه آنها روایات است؛ از جمله آنهاست روایت زیر:
«2» .« رجل قتل رجلًا فی الحرم؟ قال: علیه دیۀ وثلث » : عن زرارة قال: قلت لأبیجعفر علیه السلام
زراره میگوید از امام صادق علیه السلام در مورد مردي که مردي را در حرم بکشد، پرسیدم.
«. باید یک دیه کامل و یک سوّم دیه بپردازد » : امام علیه السلام فرمود
پس، از این مطالب و احادیث میتوان استفاده کرد که این مکانها مورد احترام هستند و کسی نباید در اینها تعدّي کند و حرمت را
بشکند.
کندن درخت حرم حرام است:
از ویژگیها و خصوصیات حرم، حرمت کندن درخت آن است و این مختصّ محرم نیست، بلکه غیر محرم نیز حقّ کندن درخت
حرم را ندارد. تا آنجا که اگر اصل و ریشه درختی در حرم باشد و شاخههایش بیرون حرم، کندن شاخههاي آن درخت حرام است؛
چرا که اصلش در حرم است و اگر ریشه درختی در بیرون حرم باشد و شاخههایش در حرم، باز هم کندن آن حرام است، چرا که
«3» . شاخههایش در حرم است
ص: 104
گفتنی است اگر کسی درخت حرم را قطع کند باید کفّاره بپردازد. براي اطلاع بیشتر از جزئیات آن، به مناسک رجوع شود.
لقطه حرم
اگر مالی در غیر حرم پیدا شود و کمتر از یک درهم باشد جایز است کسی که آن را یافته، بردارد و تملّک کند و نیازي به تفحص
صفحه 61 از 203
از مالک ندارد. و اگر مالش پیدا شد باید به او بدهد. و اگر کسی مالی که بیشتر از یک درهم است، در غیر حرم بیابد، باید
صاحبش را پیدا کند، پس در صورت پیدا نشدن صاحبش میتواند آن را با ضمان تملک کند و یا از طرف مالکش صدقه بدهد و
اگر مالکش پیدا شد و راضی به صدقه نبود باید به او بدهد و ضامن است و یا اینکه آن را به طور امانت نگهداري کند بدون
ضمانت.
اما اگر لقطه را در حرم یافت؛ اگر لقطه حرم کمتر از یک درهم باشد، بعضی گفتهاند که برداشتن آن حرام است و به آیه أَوَلَمْ یَرَوْا
«1» ... أَنَّا جَعَلْنَا حَرَماً آمِناً
«2» . استدلال کردهاند
و همچنین به اخبار نیز تمسک کردهاند که بدان خواهیم پرداخت. البته بعضی برداشتن این نوع از لقطه حرم را مکروه دانستهاند، امّا
اگر آنچه که در حرم پیدا میکند بیشتر از درهم باشد، بازهم برداشتن آن حرام است و بعضی هم گفتهاند کراهت شدید دارد.
و اگر کسی آن را برداشت باید تا یک سال مالکش را جستجو کند، در صورتی که او را پیدا نکرد باید صدقه بدهد اگر بعد از آن
صاحبش پیدا شد وراضی به صدقه نبود، باید مثل و یا قیمت آن را به او بدهد و یا اینکه آن را به صورت امانت پیش خود نگه
دارد. در هر صورت نمیتواند تملک کند و اگر قصد تملک کرد مالک نمیشود و ضامن هم هست. نظر امام خمینی قدس سره در
«3» . لقطه بیشتر از یک درهم، همین است
ص: 105
خلاصه اینکه: در مطلق لقطه حرم بعضی گفتهاند برداشتن آن حرام است و بعضی هم گفتهاند کراهت شدید دارد. حضرت امام
خمینی قدس سره در این مورد فرموده است: اگر در حرم چیزي پیدا کرد، برداشتن آن کراهت شدید دارد بلکه احتیاط دربرنداشتن
«1» . است
روایاتذیل براینمسألهدلالت دارند:
«2» .« لا تمسّ أبداً حتّی یجیء صاحبها فیأخذها » : * عن الفضیل بن یسار قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن لقطۀ الحرم، فقال
به آن دست نزن تا اینکه صاحبش بیاید و آن » : فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام در مورد لقطه حرم پرسید، حضرت فرمود
«. را بردارد
«3» .« بئس ما صنع، ما کان ینبغی له أن یأخذه » : * علی بن حمزة قال: سألت العبد الصالح عن رجل وجد دیناراً فی الحرم فأخذه؟ قال
علی بن حمزه از امام علیه السلام در مورد مردي که دیناري را در حرم پیدا کرده و آن را برداشته است، پرسید، امام علیه السلام
«. بد کاري کرده است، سزاوار نیست که آن را بردارد » : فرمود
سنگهایی که براي جمرات است، باید از حرم باشد
از اعمال واجب در منا، رمی جمرات است، سنگهایی که در جمرات از آنها استفاده میشود، باید از حرم جمعآوري شود و از
خارج حرم صحیح نیست.
«4» .« حصی الجمار أن أخذته من الحرم أجزأك وإن أخذته من غیر الحرم لم یجزئک » : عن زرارة عن أبیعبداللَّه علیه السلام قال
اگر سنگهاي جمرات را از حرم جمعآوري کنی تو را کفایت میکند واگر از غیر حرم جمع کنی » : امام صادق علیه السلام فرمود
«. کافی نیست
ص: 106
دو مکان از حرم استثنا شده و نمیشود از آنجا سنگها را جمع کرد؛
صفحه 62 از 203
-1 مسجد الحرام. 2- مسجد خیف.
با اینکه این دو مکان جزو حرم هستند لیکن استثنا شدهاند.
«1» .« یجوز أخذ حصی الجمار من جمیع الحرم الّا من المسجد الحرام ومسجد الخیف » : * عن أبیعبداللَّه علیه السلام
«. جایز است که سنگهاي جمرات از تمام حرم جمعآوري شود مگر از مسجد الحرام و مسجد خیف » : امام صادق فرمود
البته مستحب است که حاجی این سنگها را از مشعر الحرام (مزدلفه) جمع کند.
سألته عن الحِصی التی رمی بها الجمار؟ فقال: یؤخذ من جمع وتؤخذ بعد ذلک من » : * عن زرارة عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال
«2» .« مِنی
از مشعر جمع آوري شود » : زراره از امام صادق علیه السلام درباره سنگهایی که با آن رمی جمرات میکنند، پرسید، حضرت فرمود
«. و بعد از آن، از منا
ورود کفار به حرم ممنوع است:
از دلایل و نشانههاي احترام و تقدّس حرم آن است که ورود کفّار به آنجا جایز نیست. صاحب جواهر میگوید: شیخ و فاضل بر
این نظریه معتقدند و به چند چیز استدلال کردهاند:
-1 بر حرم اطلاق مسجد الحرام شده است:
«3» . * إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَۀً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ
اي کسانی که ایمان آوردهاید، بدانید که مشرکان نجس و پلید هستند و بعد »
ص: 107
از این سال نباید به مسجدالحرام قدم بگذارند و اگر در اثر دور شدن تجارت و ثروت آنها، از فقر میترسید، خدا شما را به فضل و
«. رحمت خود از خلق و مشرکان بینیاز خواهد کرد
به قرینه جمله وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَۀً معلوم میشود که مراد از مسجدالحرام حرم است.
** سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ... از آنجا که شروع معراج پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه امّهانی بوده،
معلوم میشود که مراد از مسجدالحرام حرم است.
پس مشرکان حقّ دخول در حرم را ندارند.
-2 روایاتی که دلالت بر تعظیم و قداست حرم دارد، دلیل است که حرم باید از وجود مشرکان پاك باشد.
لا یدخل أهل الذمّۀ » ؛« اهل ذمّه نباید داخل حرم و دارالهجره شوند و باید از آن خارج گردند » : -3 امام صادق علیه السلام فرمود
.« الحرم ولا دار الهجرة ویخرجون منها
از آن جهت که مشرکان حقّ ورود به حرم را ندارند، اگر سفیري براي اهل حرم بیاید، نباید داخل حرم شود، بلکه امام کسی را
میفرستد تا با او گفتگو کند و اگر خواست بهطور مستقیم با امام به گفتگو بپردازد، امام از حرم خارج میشود و در خارج حرم با
«1» . او گفتگو میکند
افزون بر همه اینها، چون افراد غیر مسلمان از سعادت احرام بستن و لبیک گفتن محروماند و نمیتوانند احرام ببندند یکی از شرایط
ورود به حرم، محرم بودن است، لذا مشرکین حقّ ورود به منطقه حرام را ندارند.
ص: 108
صفحه 63 از 203
درس چهل و سوّم: ویژگیهاي کنگره حج
اشاره
محمّد تقیرهبر
عبادات و فرایض، افزون بر جنبه فردي و تأثیري که در دگرگونی روحی و فکري و اخلاقی و رفتاري افراد برجاي مینهند، به نوعی
با مسائل اجتماعی و حقوق جمعی نیز در ارتباط هستند اما حج در این میان، از ویژگی منحصر به فردي برخوردار است؛ زیرا حضور
در جمع و روابط اجتماعی را نمیتوان از جوهره حج جدا ساخت.
فضاي حج و زمان و مکان و سایر ضرورتهاي این فریضه بینالمللی- اسلامی، زمینه تحقّق این ارتباطاند. از آن هنگام که زائر خانه
خدا از وطن خویش آهنگ حج میکند تا آنگاه که به وطن بازمیگردد، رابطهاش با جمع است. نه تنها از لحاظ سیر و سفر و
تدارکات و امکانات غذا و مسکن و مرکب، بلکه از لحاظ اعمال و مناسک؛ چون طواف، حضور در عرفات و مشعر و منا و افاضه و
حرکت جمعی در هر یک از مشاعر حج، که جز در فضاي جمع، آنهم یک جمع بینالمللی و بینظیر، تحقق نمیپذیرد.
بنابراین روح جمعی در تار و پود حج تعبیه شده و از آن تفکیک ناپذیر است.
بعلاوه آنکه، آثار اجتماعی جهانشمول، در تشریع این فریضه بزرگ لحاظ گردیده و جز از رهگذر این میقات عظیم قابل دسترسی
نیست.
تشکیل چنین اجتماع میلیونی از سراسر جهان که با هزینه خود و کولهباري از شور و
ص: 109
امید در این میعادگاه عشق و محبت گرد میآیند، فرصت بیمانند و مناسبی را فراهم میسازد که در این جمع بینظیر، به مسائل
مشترك و حیاتی خود بیندیشند و به منافع مادي و معنوي که قرآن بدان اشارت کرده دست یابند:
«1» .... لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِی أَیَّامٍ مَعْلُومَاتٍ
اگر به خطابهاي قرآن در امر به این فریضه بنگریم، خواهیم دید که آیات دعوت به حج، از آغاز متضمن مفهوم اجتماعی
یعنی تودههاي انسانیاند؛ نظیر آیه: وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَ جِّ یَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ « ناس » فراگیري است و مخاطبین آن
«2» . مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ
که منادي حج، حضرت ابراهیم علیه السلام، مردم را از اعماق زمین فرا میخواند تا پیاده و سواره، از همه جا و با هر وسیله و از هر
طبقه رهسپار حج شوند.
«3» ... و آیه: وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ
و نظایر آن، که حج خانه خدا را بر مردمی کهداراي استطاعتاند فرض دانسته و استطاعت در مرحله نخست، یک شرط عقلی است
و محدودیت آن تابع شرایط ویژه فرد است نه چیز دیگر.
حج ادامه فلسفه جماعت و جمعه و عید است و نیز فراگیرترین عامل جهت جلوگیري از پراکندگی مسلمین از هر ملت و کشور
است. بدینسان حج به عنوان یکی از ارکان عملی اسلام، در بنیان وحدت جامعه اسلامی و حرکت آن جایگاه اساسی دارد، به ویژه
آنکه مسلمانان همگی حج را به عنوان یک فریضه اسلامی، تا روز قیامت میشناسند و هر روز با عظمتتر از گذشته در برگزاري
آن میکوشند.
بدین ترتیب میتوان گفت: حج پرشکوهترین تجلّی قدرت جهانی اسلام است براي همه عصرها و نسلها.
حج مناسبترین مجال است که افراد و گروهها و ملتها و دولتهاي اسلامی با تقوا و نیکوکاري، به همدلی و همیاري، تعهد و
صفحه 64 از 203
تضامن، تناصح و تعاون، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و دعوت الیاللَّه، یاري ستمدیدگان و طرد ستمکاران، اقامه عدل و
ص: 110
اصلاح ذات بین، تأمین امنیت و تحکیم اخوّت، اصلاحات فرهنگی و هدایت رسانههاي ارتباطی بینالمللی- اسلامی، تعلیم و تربیت،
حمایت از مظلوم و تنبیه متجاوز و رفع فتنه و مبارزه با سیطره فرهنگی، سیاسی، اقتصادي و نظامی بیگانه، متحد کردن صفوف خود
در برابر دشمنان و تشکیل جبهه مستضعفان در برابر مستکبران بپردازند و عزّت و کرامت اسلامی را پاس دارند و این مسؤولیتی
است بر دوش عالمان و فقیهان دین، اندیشمندان دلسوز مسلمان، دولتهاي اسلامی، نمایندگان و سفراي آنها و همه حجگزاران، که
هریک در توان خویش بدین مسؤولیت قیام کنند.
شکوه و عظمت حج و جنبه وحدتبخش اجتماعی آن، از دید دیگران نیز پوشیده نمانده است.
دائرةالمعارف بریتانیا مینویسد:
حج همه ساله دو میلیون تن مسلمان را به حضور در این مراسم فرا میخواند، این عبادت نقش نیرومند وحدتبخشی را در اسلام »
«1» «. ایفا میکند و مسلمانان را از نژادها و ملّیتهاي مختلف به اجتماع در این همایش دینی جلب مینماید
ویژگیهاي کنگره حج
همایش عظیم حج یک گردهمایی معمولی نیست بلکه ویژگیهاي منحصر به فردي دارد که با توضیح و تفصیل بیشتر میتوان
بدینگونه برشمرد:
-1 در این کنگره، افراد با وضعیت خاص؛ چون بلوغ و عقل، تعبد و تسلیم و صفاي نفس و قدرت و استطاعت شرکت دارند و از
این نظر پاكترین افراد، زبده ترین و کارآمدترین هستند که در این همایش حاضر شدهاند. از اینرو تنشهاي اجتماعی، که اثر
طبیعیِ اجتماعات است، در آن به چشم نمیخورد.
-2 در این اجتماع فرا ملّیتی، افراد مسلمان از سراسر جهان، بدون توجه به
ص: 111
مشخّصههاي جغرافیایی و سنتهاي قومی و لباس و رنگ، با مساوات کامل و بدون توجه به شعارهاي پوچ و گمراهکننده، شرکت
دارند و نظیر این همبستگی در سراسر کره زمین بیمانند است.
-3 حجگزاران در هر سال، قشرهاي جدیدي هستند که رهآورد این سفر معنوي را در جامعه گسترش میدهند و برکات سیال آن،
به اعماق جوامع دیگر گسترش مییابد.
-4 اعمال و مناسک حج باتبعیت از زعامت و مرجعیت دینی انجام میپذیرد و تشتت و خود محوري در آن دیده نمیشود.
-5 این اجتماع همه ساله تکرار میشود و با تاریخ حیات مسلمین تا قیامت پیوند خورده و آرمانهاي مطرح شده در حج جاودانه
است و چشمه فیوضاتش هرگز نمیخشکد و تمرینی است براي تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام در آینده تاریخ.
-6 سادگی جامه احرام و محو هویّتهاي شخصی در این همایش، خط بطلانی است بر تفکر نظام سرمایه داريکه از نشانههاي آن
تجمل، تفاخر، تکاثر و مصرفگرایی است.
-7 فریضه حج با هزینه شخصی حجگزاران انجام میشود و از این بابت هزینهاي بر اموال و حقوق جامعه تحمیل نمیکند و بار مالی
چندان براي دولتها ندارد.
-8 فریضه حج با پرداخت وجوه شرعی و اطعام فقرا و صدقات و نفقات و کفاره و قربانی همراه است و جانب مستمندان و نیازمندان
را ملحوظ داشته که از توان مالی حاجیان جمع کثیري بهرهمند گردند.
صفحه 65 از 203
-9 شرکت دادن زنان در این جمع، همدوش با مردان، تصویرگر بینش اسلامی درباره اجتماع و ارکان آن از زن و مرد در صحنه
اجتماعی است.
-10 مناسک و اعمال حج؛ چون طواف، سعی، رمی، وقوف، افاضه و ... همه به صورت جمعی صورت میگیرد و روح جمعی و
اخوّت اسلامی را در افراد تقویت میکند.
-11 این اجتماع در مقدسترین امکنه و میقات زمانی و مکانی و حول محور قبله و زادگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله تشکیل
میشود و نقطه پیوندياست با رسالتداران آسمانی وهمه
ص: 112
موحدان و خداپرستان عالم و تذکار هویّت مستقل و پر افتخار اسلامی است.
-12 همزمان با این تجمّع، تهذیب و تزکیه نفوس و تکامل اخلاقی افراد نیز لحاظ شده و این خود نقطه تحوّلی است در راه
اصلاحات اجتماعی از طریق تزکیه نفوس و تربیت اخلاقی انسانها، که بدون آن جامعه صالحی وجود نخواهد داشت.
-13 منحصر بودن اجتماع به مسلمانان و منع از ورود کفار و مشرکین به مکانهاي مقدس، نشانه نگرش اسلام در این مناسک به
حفظ روحیه استقلال طلبانه مسلمین و رهایی از وابستگی به بیگانگان و دنبالهروي از دشمنان اسلام است.
-14 روح حاکم بر این اجتماع، از مرز زمان و مکان فراتر رفته و رسالتداران توحید را؛ از آدم تا خاتم و امتهاي موحد در گذشته
و حال و آینده را در بر میگیرد و آثاري که بر این پیوندهاي تاریخی مترتّب است، از مسائل مهمی است که نباید از دید
«1» . تحلیلگران پوشیده بماند
توحید، بنیاد وحدت
مطلب شایان توجه در اینجا ارزیابی بنیادهاي وحدت اجتماعی در حج و مقایسه آن با سایر اجتماعات است که از این نقطهنظر،
برتري مخصوص به خود را دارد.
پابرجاترین اصل در روابط اجتماعی اسلام، عقیده به توحید و یگانگی خداوند است. تسلیم در برابر معبود واحد، تنها رشته پیوندي
است که میتواند آحاد بشري را در بر گیرد.
قرآن کریم با اشاره به این حقیقت و تأکید بر این مطلب که ساختار امت واحده جز در پرتو توحید معبود، میسر نیست میفرماید:
«2» . وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّۀً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ
ص: 113
«1» . إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّۀً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ
از این آیات و نظایر آن چنین برمیآید که: یگانگی خالق و وحدت معبود، زیرساز امت واحده است و بر اینها باید افزود وحدت
کتاب و شریعت و پیامبري و امامت و وحدت قبله و وحدت هدف و آرمان را که هرگاه توأم با تقوا و پرهیزکاري شدند، تضمین
کننده فوز و فلاح و رستگاري و سعادت همیشگی انسانها و تشکیل جامعه برتر و برینِ انسانی خواهند بود. و همه اینها بر محور
توحید دور میزند و اصل اساسی همه را اعتقاد خالص به یگانگی آفریدگار جهان تشکیل میدهد.
درست نقطه مقابل آن، شرك است با چهرههاي گوناگونش که عامل تفرّق و تشتت در هریک از مراحل حیات انسانها است.
بهقول حکیم سبزواري:
سخن عشق یکی بود ولی آوردند این سخنها به میان زمره نادانی چند
عشق، صلح کل و باقی همه جنگ است و جدال عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
صفحه 66 از 203
امت واحده
با تحلیل و بررسی جامعهشناسانه قرآن، به این نتیجه میتوان دست یافت که جامعه انسانی، در اصل از یک ریشه و شجره و نژاد
است که همگی به حکم فطرت اولیه، آرمان مشترکی را تعقیب میکنند و تضادها و اختلافها پدیدههایی هستند که تحت تأثیر
عوامل جانبی و اغراض و مقاصد شخصی و گروهی و قبیلهاي و یا ملی (ناسیونالیستی) و مرزبنديهاي جغرافیایی و مانند اینها، بدان
گرفتار آمدهاند.
قرآن دراینباره میگوید:
کَانَ النَّاسُ أُمَّۀً وَاحِ دَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمْ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ
إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَي اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا
ص: 114
«1» . اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِي مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ
مردم امت واحدي بودند و خداوند پیامبران را با تبشیر و انذار برانگیخت و با آنان کتاب حق نازل کرد تا در مواردي که دستخوش »
اختلاف میگردند داوري کند. و در آن کتاب اختلاف نکردند مگر کسانیکه مخاطب آن بودند و انگیزه آنها چیزي جز سرکشی
و طغیان نبود. سپس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند با اذن و خواسته خود به شاهراه حق هدایت کرد و خدا هرکس را
«. بخواهد به راه مستقیم رهنمون میگردد
از این آیه استفاده میشود که:
-1 جامعه بشري، امت واحدهاي است که گرایش به وحدت، در فطرت او به ودیعه نهاده شده است.
-2 پیامبران آمدند تا عوامل اختلاف را بردارند و آن را حل و فصل کنند و مردم را به شاهراه توحید واتّحاد بازگردانند.
-3 اختلافات مردم- حتّی دیندارانشان- معلول سرکشی و طغیان هواهاي نفسانی آنها است که باید با این آفتِ درونی مبارزه کرد.
-4 مؤمنان واقعی را خداوند از خطر اختلافات مصون داشته است.
و تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی « وحدت و توحید » -5 راه راست و طریق استوار سعادت، در هدایت الهی است؛ یعنی همان
حق.
در همین راستا، قرآن آحاد جامعه بشري را به چنگ زدن بر رشته استواري دعوت میکند که هرگز گسستنی نیست؛ وَاعْتَصِ مُوا
«2» بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا
و این است شالوده وحدت انسانی که با دیدگاه جامعه شناسان تفاوت ماهوي دارد.
آنان معتقدند که روابط انسانی و پیوندهاي اجتماعی، متأثر از عوامل جغرافیایی و اقلیمی، ملیّت و نژاد یا زبان و رنگ و ... است که
هیچکدام پایدار نیست و یا در وضعیتی
ص: 115
است که مشکلی براي آنان پیش آید؛ مانند جنگ و بلایاي مشترك، آن هم براي حل مشکل! اما هرگاه مشکل رفع شود و مردم به
راحت و رفاه و آرامش و امن برسند نهتنها انگیزهاي براي همبستگی ندارند، بلکه بر سر مطامع مادي و مال و جاه، به تنازع و رقابت
روي میآورند که بدیهی است این پیوند دیرپاي نیست و اسلام چنین چیزي را نمیپذیرد و براي آن ارزشی قائل نیست.
انسانها تعبیه شده و ثابت و پایدار و « فطرت توحیدي » در اسلام اساس پیوندهاي اجتماعی ایمان و اعتقاد است؛ همان چیزي که در
بدور از متغیّرات زمان و مکان است و با تکیه بر آن، امت از هرگونه تنازع و تفرّق رهایی مییابد و جامعه موحّ د متّکی به الفت
صفحه 67 از 203
روحی و قلبی است و فراتر از امیال فردي و آرمانهاي گروهی عمل میکند. و این همان امّتی است که ابراهیم و اسماعیل علیهما
السلام هنگام بناي کعبه براي آن دعا کردند:
«1» . رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّۀً مُسْلِمَۀً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا
.« اي آفریدگار! ما را در برابر خودت تسلیم گردان و از ذریه ما نیز امت مسلم پدید آور و مناسک ما را به ما بنماي »
حج تجلّیگاه توحید و نفی شرك
در هر یک از مناسک حج، توحید مبدأ و معبود و مقصد و مقصود به وضوح تجلّی دارد.
لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا » ؛ آنگاه که حجگزار تلبیه میگوید، تنها به خداي یگانه پاسخ میدهد و شرك را طرد ونفیمیکند
.«... شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ
و چون بر محور کعبه طواف میکند نقطه مرکزي توحید را قبله قلب خویش میسازد و بر کعبه به عنوان سنگ نشانی براي راه
یافتن به کوي دوست نظر میکند.
و آنگاه که به نماز میایستد، با تذلّل سر به آستان محبوب میساید.
و زمانی که در سعی صفا و مروه است، ذکر خدا را بر لب تکرار میکند و سعی در
ص: 116
جلب رضاي او دارد.
و چون در عرفات به تضرّع مینشیند، به نغمه عشق ازلی مترنم است. و آن لحظهاي که به قربانگاه میرود، تعلّقات مادّي را به مسلخ
میکشد و محبتهاي غیر خدایی را ذبح میکند.
و در رمی جمرات، مظاهر شیطان و چهرههاي نمادین شیاطین بزرگ و کوچک را از سر خشم سنگ میزند و همه اینها حرکتی
است در تحکیم مبانی توحید که اساس وحدت جامعه انسانی است و نفی شرك که نقطه اختلاف انسانهاست.
به بیان حضرت امام قدس سره:
حج، تجلّی و تکرار همه صحنههاي عشقآفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج مناسک »
زندگی است و از آنجا که امت اسلامی؛ از هر نژاد و ملّتی باید ابراهیمی شود تا به خیل امّت محمّد صلی الله علیه و آله پیوند بخورد
.«1» « و یکی گردد و ید واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکیل این زندگی توحیدي است
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ضمن خطابهاي که در مسجد خیف ایراد کرد، بر وحدت و اخوّت اسلامی تکیه نمود و فرمود:
«2» .«... الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ تَتَکَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ یَدٌ عَلَی مَنْ سِوَاهُمْ ...»
«. مؤمنان برادرند، خونهایشان با یکدیگر برابري میکند و آنها یک دست و متّحد در برابر دیگرانند »
ص: 117
شرك، نقطه تقابل انسانها
خرافه شرك، نخستین نقطه اختلافی است که انسانها را از دیرباز رو در روي یکدیگر قرار داده و جامعهشناسی شرك، شکاف
طبقاتی و تبعیض و ستم را در همه ادوار حیات انسانها بازگو میکند.
انسانهاي جاهل در حمایت از خدایان موهوم و خودساخته، نیروها و استعدادهاي انسانی را به هدر داده و اقطاب کفر و طغیان، به
این اعتقادِ سخیف دامن زدهاند؛ چرا که آنها تفرّق و تشتّت انسانها را فرصت و فضاي مناسبی براي اجراي مقاصد خویش؛ یعنی
صفحه 68 از 203
استعمار و استثمار و سلطه و سیطره جابرانه خود تشخیص دادهاند.
چنانکه قرآن کریم در داستانهاي نمرود و فرعون و سایر اقطاب کفر و شرك، به تقریر آن پرداخته است و بتپرستان و رباخواران
مکه در عصر ظهور رسالت محمّد صلی الله علیه و آله تمام توان خویش را مصروف دفاع از معبودهاي خرافی کرده و حاضر نبودند
به سادگی از بتهاي بیجان و مرده دست بردارند، همه اینها بدین جهت بود که سیادت و سلطه خویش را در سایه این بتها
میدانستند.
نقطه تلاقی و تصادم پیام آوران توحید در خط مقدّم مصاف حق و باطل، همینجا بوده است. ابراهیم علیه السلام به شکستن بتهاي
بیجان و مرده دست میزند و وجدان خفته مردم را بیدار میکند و چهره نامیمون خدایان متحرّك را افشا میسازد و صولت و
ابّهت نمرود و نمرودیان را در نظرِ جمع میشکند.
همچنین سایر پیامبران تا ختم رسولان، که قبله موحدان تاریخ؛ کعبه معظمه را از لوث بتها میزداید و خانه توحید را براي
و امروزه نیز هرچند شرك، بدانگونه که در جاهلیت پیشین مطرح بوده، جلوه و «1» . خداپرستان شست و شو و پاکسازي میکند
ظهور ندارد اما اندیشه شرك در قالبهاي دیگر و بتهاي مدرن با آب و رنگهاي گوناگون رخ نموده است و اگر رهپویان راه
ابراهیم در اجتماع حج و در هرجاي دیگر که ممکن باشد
ص: 118
به افشاي هویت آنان نپردازند، چه کسی باید نقاب از چهره آنها بردارد؟!
فریضه حج مناسبترین مجال براي این مقصوداست تاحجّابراهیمی و محمّدي صلی الله علیه و آله قوام گیرد. به بیان حضرت امام
رحمه الله:
بر همه بتها و طاغوتهاست « نه » در فریضه حج که لبیک به حق و هجرت به سوي حقتعالی به برکت ابراهیم و محمد است، مقام »
«1» «.... و شیطانها و شیطانزادهها
باري، اساس کعبه بر توحید نهاده شده و حج کانون پرستش موحدان و تبرّي از مشرکان است و طهارت کعبه و حرم به مفهوم
پاکسازي آن از شرك و مشرکان و مظاهر استکبار ابلیسی است.
نامیدند که ورود مشرکین در آن حرام گردیده است؛ (وَ سُمِّیَ « بیتاللَّه الحرام » چنانکه در روایت آمده: خانه خدا را از آن جهت
«2» .( بَیْتُ اللَّهِ الْحَرَامَ لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ
آري، حتّی وارد شدن مشرکین، تا چه رسد به سلطه آنان!
رسالت حجگزاران امروز و آینده، الهام گرفتن از آیین حنیف ابراهیم و سیره مبارکه و شریعت جاودانه سیّدالمرسلین صلی الله علیه و
آله است.
حضرت امام، در تقریر این معنا خطاب به حجّاج سراسر جهان فرمود:
بر همه طاغوتها و طاغوتچهها کشید و درطواف حرم خدا، که نشانه « لا» بر همه بتها گویید و فریاد « نه » ،« در لبّیک ... لبّیک »
عشق به حق است، دل ازدیگران تهیکنید و جان را از خوف غیر حق پاك سازید و به موازات عشق به حق از بتهاي بزرگ و
کوچک و طاغوتها و وابستگانشان برائت جویید که خداي تعالی و دوستان او از آنان برائت جسته و همه آزادگان جهان از آنها
«3» «. بريء هستند
درس چهل و چهارم: